نقش انحرافات تاریخی در حادثه عاشورا ۱
🔸 حضرت امام حسین (عليهالسلام) فرمودند:
« اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْمَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ »
🔹 به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مىشوند.
—————-
🔸 حضرت امام باقر (عليهالسلام) فرمودند:
« خَرَجَ عَلِيٌّ يَسِيرُ بِالنَّاسِ … مَصَارِعُ عُشَّاقٍ شُهَدَاءَ لَا يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لَا يَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُم »
🔹 حضرت على علیهالسلام روزى گذرش از کربلا افتاد و فرمود: اینجا قربانگاه عاشقان و مشهد شهیدان است شهیدانى که نه شهداى گذشته و نه شهداى آینده به پاى آنها نمیرسند.
—————-
🔸 ابو مخنف گويد: امام حسين عليهالسّلام نامهاى در يك نسخه به سران پنجگانه و اشراف بصره از جمله مالك بن سمع بكرى، أحنف بن قيس، منذر بن جارود، مسعود ابن عمرو، قيس بن هيثم و عمرو بن عبيد اللّه بن معمر نوشته، آن را توسّط غلامشان سليمان فرستاد:
🔹 امّا بعد، خدا محمّد صلّى اللّه عليه و آله را بر خلايق خويش برگزيد و او را به پيامبرى خود گرامى داشت و به رسالتش مبعوث كرد. سپس او را نزد خود برد در حالى كه به صلاح مردم عمل كرده بود و رسالتش را انجام داده بود. و ما خاندان و اوليا و اوصيا و وارثان او و سزاوارترين مردم به جانشينى او بوديم كه ديگران بر ما پيشى جستند و ما تسليم شديم، ما تفرقه را نخواستيم و به عافيت(وحدت) پاسخ گفتيم. اين در حالى بود كه مىدانستيم ما بر حقّ ولايت از متولّيان آن سزاوارتريم… اكنون اين نامه را توسّط فرستادۀ خود نزد شما فرستادم و شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبرش فرا مىخوانم كه سنّت او را كشته و بدعت را احيا كردهاند.
اگر گفتارم را بشنويد و فرمانم بريد شما را به راه راست هدايت كنم. و سلام و رحمت خدا بر شما باد.
—————-
🔸 و قَالَ (علیهالسلام): وَا عَجَبَاهْ، أَ تَكُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ [وَ لَا تَكُونَ بِالصَّحَابَةِ] وَ الْقَرَابَةِ؟
قال الرضي رحمه الله تعالى و روي له شعر في هذا المعنى:
فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم
فكيف بهذا و المشيرون غيب
و إن كنت بالقربى حججت خصيمهم
فغيرك أولى بالنبي و أقرب
🔹 امام علی (عليهالسلام) فرمود: عجبا! آيا خلافت با همنشينى پيامبر حاصل مىشود؛ ولى با همنشينى و خويشاوندى حاصل نمىگردد؟
مرحوم سيد مىگويد: از آن حضرت، شعرى در همين زمينه نقل شده است كه (خطاب به خليفه اوّل) مىگويد: اگر تو به سبب شورا، مالك امور مردم شدى اين چه شورايى است كه طرفهاى مشورت (امثال من و جمعى از بنىهاشم و ديگران) غايب بودند؟ و اگر از طريق قرابت با پيامبر در برابر مخالفانت استدلال كردى ديگرى (اشاره به شخص امام است) از تو به پيامبر سزاواتر و نزديكتر است.
📚 حکمت ۱۹۰ نهجالبلاغه
—————-
🔻 خطبه ۷۴ نهجالبلاغه ؛ شایستهترین برای خلافت
🔸 و من خطبة له (علیهالسلام) لما عزموا على بيعة عثمان:
لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي؛ وَ وَاللَّهِ لَأُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمِينَ وَ لَمْ يَكُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلَّا عَلَيَّ خَاصَّةً، الْتِمَاساً لِأَجْرِ ذَلِكَ وَ فَضْلِهِ، وَ زُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَ زِبْرِجِهِ.
🔹 (در ذىالحجّه سال ۲۳ هجرى پس از قتل عمر، در روز شورا آن هنگام كه مردم به ناحق، براى بيعت كردن با عثمان جمع شدند، فرمود).
ويژگىهاى امام على عليهالسلام از زبان خود:
همانا مىدانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام داده ايد گردن مىنهم، تا هنگامى كه اوضاع مسلمين روبراه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به ديگرى ستم نشود، و پاداش اين گذشت و سكوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم، و از آن همه زر و زيورى كه به دنبال آن حركت مىكنيد، پرهيز مىكنم.
ثبت دیدگاه