نصیحت زاهد
31 خرداد 1402 - 21:51
شناسه : 61380
4

نصیحت زاهد گرمی هوای تابستان شدت كرده بود. آفتاب بر مدینه و باغ‌ها و مزارع اطراف مدینه به شدت می‌تابید. در این حال مردی به نام محمدبن منكدر- كه خود را از زهّاد و عبّاد و تارك دنیا می‌دانست، تصادفا به نواحی بیرون مدینه آمد، ناگهان چشمش به مرد فربه و درشت‌اندامی افتاد كه معلوم […]

پ
پ

نصیحت زاهد

گرمی هوای تابستان شدت كرده بود. آفتاب بر مدینه و باغ‌ها و مزارع اطراف مدینه به شدت می‌تابید. در این حال مردی به نام محمدبن منكدر- كه خود را از زهّاد و عبّاد و تارك دنیا می‌دانست، تصادفا به نواحی بیرون مدینه آمد، ناگهان چشمش به مرد فربه و درشت‌اندامی افتاد كه معلوم بود در این وقت برای سركشی و رسیدگی به مزارع خود بیرون آمده و به واسطه‌ی فربه بودن و خستگی به كمك چند نفر كه اطرافش هستند و معلوم است كس و كارهای خود او هستند راه می‌رود.
با خود اندیشید: این مرد كیست كه در این هوای گرم، خود را به دنیا مشغول ساخته است؟! نزدیكتر شد، عجب! این مرد محمدبن علی بن الحسین (امام باقر علیه‌السلام) است! این مرد شریف، دیگر چرا دنیا را پی‌جویی می‌كند؟! لازم شد نصیحتی بكنم و او را از این روش باز دارم.
نزدیك آمد و سلام داد. امام باقر علیه‌السلام نفس‌زنان و عرق‌ریزان جواب سلام داد.
«آیا سزاوار است مرد شریفی مثل شما در طلب دنیا بیرون بیاید، آن‌ هم در چنین وقتی و در چنین گرمایی، خصوصا با این اندام فربه كه حتما باید متحمل رنج فراوان بشوید؟!»
«چه كسی از مرگ خبر دارد؟ كی می‌داند كه چه وقت می‌میرد؟ شاید همین الآن مرگ شما رسید. اگر خدای نخواسته در همچو حالی، مرگ شما فرا رسد، چه وضعی برای شما پدید خواهد آمد؟! شایسته‌ی شما نیست كه دنبال دنیا بروید و با این تن فربه در این روزهای گرم، این مقدار متحمل رنج و زحمت بشوید؛ خیر، خیر، شایسته‌ی شما نیست.»
امام باقر علیه‌السلام، دست‌ها را از دوش كسان خود برداشت و به دیوار تكیه كرد و گفت:
«اگر مرگ من در همین حال برسد و من بمیرم، در حال عبادت و انجام وظیفه از دنیا رفته‌ام، زیرا این كار، عین طاعت و بندگی خداست. تو خیال كرده‌ای كه عبادت منحصر به ذكر و نماز و دعاست. من زندگی و خرج دارم، اگر كار نكنم و زحمت نكشم، باید دست حاجت به سوی تو و امثال تو دراز كنم. من در طلب رزق می‌روم كه احتیاج خود را از كس و ناكس سلب كنم. وقتی باید از فرا رسیدن مرگ ترسان باشم كه در حال معصیت و خلافكاری و تخلف از فرمان الهی باشم، نه در چنین حالی كه در حال اطاعت امر حق هستم كه مرا موظف كرده بار دوش دیگران نباشم و رزق خود را خودم تحصیل كنم»
زاهد: «عجب اشتباهی كرده بودم! من پیش خود خیال كردم كه دیگری را نصیحت كنم، اكنون متوجه شدم كه خودم در اشتباه بوده‌ام و روش غلطی را می‌پیموده‌ام و احتیاج كاملی به نصیحت داشته‌ام»

📘داستان راستان، شهید مطهری، جلد اول

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.