علنی به نقل از ایسنا/قم نشست علمی – ترویجی« یکسان انگاری عفاف و حجاب، چالشی برای توجیه حجاب» به همت مرکز پژوهشی مبنا و دانشکده بینالمللی هدی با حضور اساتید، پژوهشگران و محققان این عرصه به صورت مجازی و حقیقی برگزار شد.
در این نشست علمی – ترویجی که امروز پنجشنبه 18آذرماه با موضوع حجاب، حجتالاسلام والمسلمین مهدی شجریان، مدیرگروه نهادهای دینی مرکز پژوهشی مبنا و عضو گروه عدالت اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به عنوان ارائه دهند موضوع و حجتالاسلام والمسلمین حسین بستان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به عنوان ناقد به ایراد سخن پرداختند. همچنین فاطمه حیدری استاد حوزه علمیه خواهران و پژوهشگر مرکز پژوهشی مبنا، دبیرعلمی این نشست را برعهده داشت.
خانم حیدری، دبیر علمی این نشست علمی در سخنانی اظهارکرد: بحث عفاف و حجاب از داغترین موضوعاتی است که کنشگران فضای مجازی و حقیقی به آن میپردازند و مطالبهگریهای متفاوتی هم با وبینارها، جلسات و موضوعات مختلف و همایشهایی با این موضوع صورت گرفته که دغدغهمندان عفاف و حجاب سعی میکنند برای این موضوع راهحلها و راهبردهای متفاوتی را ارائه کنند.
استاد حوزه علمیه خواهران ادامه داد: مرکز پژوهشی مبنا معتقد است، بحث عفاف و حجاب و مشکلاتی که از آن در جامعه شاهد هستیم، یک تب مزمن است که باید حتماً عفونت این تب را پیدا کنیم و با آن مدل مسئلهمحوری که وجود دارد بعد از شناسایی عفونت بتوانیم اقداماتی را انجام دهیم و اقداماتی که فعلاً انجام میشود ممکن است در جهت کم کردن این تب در جامعه عمل کند اما در نهایت به علت اینکه عفونت در بدنهی جامعه باقی میماند، ما شاهد مشکلات به نوعی دیگر هستیم.
حیدری اظهارکرد: امیدواریم که با توجه به حضور و استقرار دولت مؤمن و انقلابی که الان شکل گرفته است، مطالبهی عمومی برای تشکیل یک نهاد متولی پاسخگو در عرصهی خانواده ایجاد شود و ما بتوانیم مشکلات و معضلاتی که در مباحث خانواده با آن روبهرو هستیم، به خصوص عفاف و حجاب که خانواده را نشانه رفته و از اهداف اصلی دشمن است، به صورت ریشهای حل کنیم که طرح وزارت خانواده و مسئولسازی سه قوّه از مرکز مبنا در شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسیده است و مرکز مبنا به عنوان ترمینال این موضوع در کشور مطرح است.
فلسفههای رایج حجاب
در ادامه این نشست علمی، حجتالاسلام والمسلمین مهدی شجریان، عضو گروه عدالت اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در ارائه مطالب خود، گفت: در همین ابتدای بحث یک نکتهی مهمی را باید عرض کنم که سوءتفاهم ایجاد نشود، چون مسئله عفاف و حجاب به جهت حساسیتهایی که دارد بستر ایجاد سوءتفاهم نیز است. هدف بحث بنده در این جلسه ثمرهای برای فلسفه فقه است، نه ثمرهای برای فقه؛ ما در اینجا در مورد اصل ضرورت فقهی حکم شرعی حجاب بحثی نداریم، حکم فقهی حجاب باید در یک پارادایم فقهی مورد بحث قرار بگیرد و ادلهی آن بررسی شود. لذا بحث من اساساً این نیست که آیا حجاب شرعی واجب است یا نه؟، بلکه این را مفروغعنه گرفتهایم که حجاب طبق همان فتاوای مشهور مراجع معظم بر بانوان واجب است یعنی به حکم اولی واجب است تمام بدن غیر از گردی صورت و دستها تا مچ را بپوشانند. در این امر هیچ مناقشهای نداریم، بحث بر سر فلسفه این حکم شرعی است که چالشها هم در این حوزه است و میخواهیم ببینیم ادبیاتی که در حوزه فلسفه حجاب تولید شده است، آیا قابل قبول است و یا اینکه میتوان نقدهایی را به این ادبیات وارد کرد؟
مدیرگروه نهادهای دینی مرکز پژوهشی مبنا ادامه داد: به طور کلی در اندیشه رایج، فلسفه حجاب در چهار محور بیان شده است. این مدعا تقریباً حاصل بررسی 50 منبع بعد از انقلاب اسلامی، اعم از کتاب، مقالات علمی – پژوهشی و پایاننامه میباشد که در باب فلسفه حجاب نگاشته شدهاند و بنده از یک “منظر درجه دو” معتقدم که در تمام این منابع همین چهار محوری که بیان میکنم به عنوان فلسفه حجاب مطرح شده است و چیزی بیش از این چهار محور را پیدا نکردهام. این چهار محور هم مطالبی است که شهید مطهری در کتاب «نظام حقوق زن» بیان کرده است و در واقع مطلب ایشان در این کتاب و بعداً در یادداشتهایی که از آن منتشر شده است، تقریباً یک مانیفستی در منابع بعدی در توجیه فلسفهی حجاب شده است و این چهار محور و نه چیزی بیش از آن در آنها ذکر نشده است.
استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به محورهای بیان شده، افزود: حجاب بر بانوان واجب است به خاطر چهار محور: اول «مهار آتش شهوت و آرامش روانی»، دوم «استحکام پیوند خانواده»، سوم «استواری جامعه و نیروی اجتماعی»، چون در واقع حجاب باعث حفظ محیط خانواده و انحصار تمتعات جنسی در خانواده میشود و همین امر باعث میشود که نیروی کار به جای اینکه به دنبال شهوترانی بیافتد، به کار مشغول شود و در واقع چرخ جامعه را به جلو ببرد و در نهایت «حفظ ارزش و احترام زن».
حجت الاسلام شجریان بیان کرد: مطلبی که در این تحلیلها مشاهده کردم و معتقدم، تقریباً تمام این تحلیلها یا صریحاً و یا تلویحاً به آن متذکر شدهاند، این است که در این تحلیلها هیچ مرز مشخصی برای مسئله عفاف و حجاب وجود ندارد و این دو کاملاً درهم تنیده هستند و گاهی اوقات به هم عطف تفسیری میشوند. بالاتر از این، در برخی از تحلیلها بعضی گفتهاند که اساساً «حجاب شاخص عفاف است». این نکته مهمی است، یعنی آن ملاک و آن ممِیزی که به سبب آن میتوان بانوی عفیفه را از غیرعفیفه تشخیص داد مسئله حجاب است و در واقع زنی که حجاب ندارد، عفاف ندارد و بیحجاب مساوی با بیعفتی است.
بازتاب این تحلیل علمی، در رفتارهای متدنین به وضوح نمایان است. اگر بخواهیم نمونهای مثال بزنیم؛ در همین قائله اخیر که برخی از دانشجویان دانشگاه تهران جلوی درب دانشگاه ایستادند و کشف حجاب کردند و عکس گرفتند، روز بعد بانوان مؤمنهای در آنجا حاضر شدند و یک سرودی را با ماسکهای قرمز در آنجا اجرا کردند و در آن سرود آمده بود که: «ما عفاف و حیا داریم». خیلی روشن است که این جمله مفهوم دارد، یعنی کسانی که روز قبل از ما آمدند در واقع مرزهای عفاف را زیر پا گذاشته بودند و آنها بیعفت هستند. این نکتهای است که وجود دارد. در این دو قطبی بیحجاب و باحجابی هم که در جامعه ما ایجاد شده است معمولاً برچسب بیعفتی به زنان بیحجاب میچسبد و حالا باید تحلیل کنیم و ببینیم که آیا این برچسب صحیح است و بعد به این تحلیلها در باب فلسفه حجاب برگردیم و سپس مجدداً اینها را قضاوت کنیم.
مرزهای متمایز عفاف و حجاب
وی ادامه داد: حجاب و عفاف از هم متمایز هستند و در اینجا دانسته یا ندانسته یک خلطی بین این دو مفهوم شکل گرفته است و از یک منظر میتوان برای این دو مفهوم چهار مرز را تعیین کرد. حجاب و عفاف از چهار جهت و یا چهار مرز با هم تفاوت دارند. مرز اول یا جنبه تمایز اول جنبه «مفهومی و ماهوی حجاب و عفاف» است.
استاد حوزه علمیه قم بیان کرد: در منابع دینی ما، در آیات و روایات، عفت به معنای لغوی است و اصطلاحاً «حقیقت شرعیه» در این باب نداریم و حقیقت، حقیقت لغوی است. به عنوان مثال از میان لغتدانان مرحوم مصطفوی در«التحقیق» بعد از اینکه از کتابهای لغوی دیگر عفت را معنا میکند، در نهایت به این جمعبندی میرسد که ریشه واحد در ماده عفت عبارت است از: «حفظ النفس عن تمایلاته و شهواته النفسانیه»؛ اینکه انسان نفسش را از تمایلات و شهوات حفظ و محافظت کند. علمای اخلاق در تحلیل آن میگویند که؛ قوّهی عاقلهی انسان بر قوّهی شهویه مسلط میشود و در واقع قوّهی شهویه را تحت سیطرهی خودش درمیآورد و به او اجازه ندهد که تمام تمایلات را بیحد و مرز به فعلیت برساند.
علمای اخلاق در اینجا میگویند که ما یک عفت عام داریم که در خصوص مطلق شهوات و امیال نفسانی مطرح است. میل به مال، جاه، مقام و یکی هم «میل جنسی» است. یک عفت خاص هم داریم که در خصوص شهوات جنسی مطرح است و در این معنای خاص وقتی میگوییم انسان عفیف، مدنظر ما کسی است که در واقع نفس خودش را از تمایلات جنسی محافظت میکند و در واقع قائل به یک مرزبندی است و به تعبیر دیگر معتقد به روابط آزاد جنسی نیست بلکه در روابط جنسی قائل به مرزبندی است. چنین کسی در علم اخلاق متأثر از این معنای لغوی، عفیف محسوب میشود. همانطور که ملاحظه میکنید در این معنا عفت یک فضیلت اخلاقی میشود که اولاً و بالذات فعل نفس است و یک فعل جوانحی و درونی است.
وی گفت: اما در مورد حجاب و یا به تعبیر دیگر ستر ـ چون فقها تعبیر حجاب را ندارند و چنانچه شهید مطهری تصریح کرده است حجاب در واقع یک اصطلاح جدید است ـ در کتب فقهی ما ستر داریم، در ابواب نظرهای حرام و یا مسئله پوشش در صلاة، اگر بررسی صورت گیرد در آنجا مسئله ستر مطرح شده است که در ادبیات رایج به این ستر، حجاب گفته میشود. حجاب بر خلاف عفاف که یک امر درونی است یک تکلیف شرعی و ناظر به رفتار بیرونی است و حد و مرز معینی هم دارد، چنانچه در عروه هم مطرح شده است با یک کمیّت مشخص، مرز حجاب، تعیین شده است.
حجتالاسلام شجریان افزود: در مورد زنان حجاب به معنای پوشش تمام بدن است که مشهور فقهای معاصر صورت و دست را استثناء کردهاند، اما تا قبل از فقهای معاصر، حکم مشهور خلاف این بوده است. این در مورد زنان است. در مورد مردان آن پوشش واجب و ستر واجب به حکم اولی صرف پوشش شرمگاه، یعنی عورتین است. به نظرم در اینجا نیاز به یک توجه جدی است که چه تمایز برجسته فقهی میان زن و مرد وجود دارد. به حکم اولی – یعنی در فضایی که مفسدهای نیست – بر زن واجب است تمام بدن را غیر از صورت و دست بپوشاند، اما بر مرد فقط پوشاندن عورتین واجب است و اگر بیش از این بخواهد واجب شود به حکم ثانوی واجب میشود، یعنی اگر موجب مفسده و فساد اجتماعی و زیر سؤال رفتن مرزهای عفت بود، به حکم ثانوی پوشش بیش از عورتین بر مرد واجب میشود و لذا این تمایزی که در اینجا وجود دارد خیلی برجسته است و گمان میکنم کسانی که درصدد توجیه حجاب هستند باید به این تمایز برجسته توجه ویژه داشته باشند، یعنی با آن عبارات کلی و با آن فلسفه کلی، میخواهیم چنین تمایز عظیمی را توجیه کنیم که به نظرم بسیار نکته مهمی است و با آن عبارتهای کلی این حد از تمایز توجیه نمیشود.
استاد حوزه و دانشگاه اظهارکرد: نتیجه بحث این میشود که، عفاف یک ماهیت اخلاقی دارد و فضیلتی است که روح انسان را جلا میدهد، بر خلاف حجاب که یک ماهیت فقهی دارد و در واقع یک تکلیفی است که رفتار بیرونی انسان را تنظیم میکند. این اولین مرز و مهمترین مرزی است که در اینجا وجود دارد که ما از آن به «مرز مفهومی» تعبیر کردهایم. مرزهای بعدی در واقع ریشه در همین مرز نخستین دارند.
وی افزود: مرز دوم، «مرز مصداقی» است، یعنی آنچه که در خارج به عنوان مصداق عفاف و مصداق حجاب شناخته میشود. البته این نکته را عرض کنم که؛ مصداق عفاف اولاً و بالذات درونی است، ولی ثانیاً و بالعرض وقتی یک جلوه بیرونی پیدا میکند، ما روی آن جلوه بیرونی دست میگذاریم و میگوییم که این عفاف است. مقصود من در اینجا از مصداق عفاف، همان جلوه بیرونی عفاف است. جلوه بیرونی عفاف از یک طرف و حجاب از طرف دیگر به لحاظ مصداقی از هم بیرون و متمایز هستند. چرا؟ به خاطر اینکه مصداق بیرونی عفاف یک امر کیفی است، وابسته به فرهنگ و شرایط اجتماعی است و بریده از شرایط اجتماعی نمیتوان تعیین کرد و برای آن خطکش گذاشت و بگوییم که این مصداق عفاف در تمام جوامع است، چنین چیزی ممکن نیست. شاهد آن هم خیلی روشن است. شما اگر یک تجربه زیسته با جوامع دیگر داشته باشید این را به سادگی میپذیرید. گاهی اوقات ما در جمع بانوان محجبه هستیم و میان مؤمنین زندگی میکنیم، در اینجا تصورش خیلی سخت است، ولی اگر کمی نگاه ما فراتر شود، در جوامع دیگر این را به وضوح میبینیم که مصادیق عفاف متمایز است. اگر بخواهم از کشور خودمان مثال بزنم، ما الان در شمال کشور در شالیزارها زنانی را داریم که موهایشان باز است، مقداری از موهایشان، مقداری از گردنشان بیرون است و پاهایشان هم باز است و به مزرعه میروند و پا به پای مردان کشاورزی میکنند و در عین حال مادر شهید هم هستند. آیا ما میتوانیم به اینها بگوییم که بیعفت هستند؟ یعنی به آن معنایی که گفته شد از کسانی هستند که مرزهای روابط جنسی را زیر پا گذاشتهاند؟! من فکر میکنم اینگونه نیست. بله، اگر یک زنی با همین مقدار از عدم پوشش به قم بیاید ممکن است مصداق بیعفت محسوب شود، چون فضای قم با فضای شمال کشور متفاوت است.
استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: به سراغ حجاب بیایید، مصداق حجاب «کمّی» است. عفاف امری «کیفی» است، اما در واقع حجاب «کمّی» است. اگر عفاف کیفی و متغیر است اما حجاب بنابر اصل موضوع امری کمّی و ثابت است، یعنی برای آن بانوی محترمهای که در شمال کشور این حد از پوشش را رعایت نمیکند، حکم تغییر نمیکند، ایشان «بیحجاب» است، تمام بحث این است که به او نمیتوان گفت «بیعفت» است، ولی بیحجاب است، شکی نیست، چون حجاب خطکش کمّی دارد. هر بانویی که این میزان از پوشش را رعایت نکند، در اصطلاح شرعی ما بیحجاب محسوب میشود، در هر جامعهای که باشد. لذا مرزهای حجاب برخلاف مرزهای عفاف یک مرزهای متعین و روشنی است و شرایط فرهنگی و اجتماعی مفهوم حجاب را تغییر نمیدهد و مفهوم حجاب، مفهوم ثابتی است. این مرز دوم در مقام تشخیص مصادیق عفت و حجاب است.
شجریان اذعان داشت: مرز سوم که خیلی مهم میباشد،«مرز تشخیصی» است که اینها مترتب به هم است. به تعبیر طلبگی خودمان اینها در مقام ثبوت تمایز دارند، در مقام اثبات هم کار مشکل است. یعنی با همان ملاک و سنجهای که ما مصداق بیعفت را تشخیص میدهیم، با همان ملاک و سنجه نمیتوانیم مصداق بیحجاب را هم تعیین کنیم. چرا؟ به خاطر اینکه تشخیص حجاب و بیحجابی امری بسیار ساده و بسیط است. با همان خطکش فقهی، ما میتوانیم زنان را به باحجاب و بیحجاب تقسیم کنیم، اما تشخیص عفت و بیعفتی یک امر پیچیده است، یک امر فرهنگپیچ است و قضاوت در این مسئله به غایت مشکل است.
وی افزود: بنابر مطالب قبل نسبت میان عفاف و حجاب، عموم و خصوص منوجه نه تساوی. گاهی این دو در یک زن جمع میشوند؛ زنی که هم حد حجاب فقهی را کاملاً رعایت میکند و هم عفاف اخلاقی دارد و شهوات جنسی خود را مهار میکند. اما از سویی دیگر میتوان زنی را تصور کرد که «باحجاب» است و پوشش شرعی مذکور را رعایت میکند اما عفت مطلوب را ندارد و مغلوب خواستههای جنسی خود میشود. از سوی سوم میتوان زنی را تصور کرد که «باعفت» است اما التزام عملی به حجاب شرعی ندارد و هرچند برای مثال بخشی از سر یا دستان او پوشیده نیست اما در مسائل جنسی به کمال مراقبت ملتزم است؛ نظیر بسیاری از زنان مسلمان روستایی و زنان نامسلمان عفیف در نقاط مختلف دنیا.
وی ادامه داد: ممکن است تصور زنان «بیحجاب باعفت» اندکی مشکل باشد. برای درک این معنا توجه بهحکم حجاب کنیزان در فقه اسلامی بسیار کارگشا است. شکی نیست که در اسلام کنیزان و زنان آزاد در مراعات اصل عفت تفاوتی ندارند و هر دو اخلاقاً و شرعاً موظف به رعایت مرزهای عفت هستند. بااینهمه بنا بر برخی روایات و فتوای برخی از فقیهان، پوشاندن سر در مقابل مردان اجنبی، بر زنان کنیز واجب نبوده است. این درحالی است که اگر باز گذاشتن سر و نپوشاندن آن مصداق دائمی «بیعفتی» بود، هرگز در شرع چنین چیزی برای کنیزان جایز شمرده نمیشد و الا لازم است که احکام شرع را مجوز بیعفتی در زنان کنیز محسوب کنیم و ازآنجاییکه قطعاً چنین اجازهای از شریعت صادر نمیشود، معلوم میشود که عدم رعایت مرزهای حجاب شرعی، لزوماً به بیعفتی منجر نخواهد شد.
نتیجه بحث اینکه اولاً نمی توان به هر زن بیحجابی برچسب بیعفتی زد و ثانیا نمیتوان با توجیهات مذکور برای حجاب، تمام مراتب حجاب را اثبات کرد. حجاب تا جایی که مصداق عفاف باشد با توجیهات مذکور قابل قبول خواهد بود اما از آن نقطهای که در یک جامعه، پوشش حداکثری مصداق عفاف محسوب نشد، دیگر نمیتوان با فلسفههای رایج در باب حجاب آن را توجیه کرد و تاکید بر آنها تنها باعث لجبازی مخاطب و فاصله گرفتن بیشتر او میشود. بنابراین در مسئله توجیه حجاب «مخاطب شناسی» در درجه اول اهمیت است. با مخاطبی که در اصل عفت ابهام دارد ـ که البته چنین مخاطبانی بسیار اندک هستند ـ میتوان توجیهات ابتدایی را مطرح کرد اما با مخاطبی که عفت را ارزش اخلاقی مسلمی میداند اما بر این باور است که اگر مقداری از این پوشش سختگیرانه بر زنان کم شود، بی عفتی در جامعه رواج نمی یابد، نمیتوان از آن تویجهات کلی گفت و الا تنها او را جریتر خواهیم کرد. در خصوص این دسته از افراد لازم است روحیه «تعبد در مقابل دستورات شرع» تقویت شود و تنها راه در اینجا همین است و توجیهات مذکور ثمرهای ندارند. این در حالی است که در تحلیلهای موجود کمتر توجهی به مسئله تعبد شرعی به حجاب نشده است.
با برگزاری نشستهای علمی و سمینارها باید ابهامات حجاب و عفاف را کم کرد
در ادامه این نشست علمی حجتالاسلام والمسلمین حسین بستان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سخنانی اظهارکرد: این بحث عفاف و حجاب یکی از مباحثی است که الان در جامعه واقعاً چالش ایجاد کرده است و چند سالی است که به عنوان یک پاشنه آشیل از آن میتوان تعبیر کرد، از طرف دشمنان که خیلی روی این مسئله زوم کردهاند و به هر بهانهای این را عَلَم میکنند و مورد هجمه قرار میدهند، هم مواضع دینی متدینان و هم به لحاظ ارتباطی که این مسئله با مسئله نظام سیاسی کشور پیدا کرده است، به هرحال مسئله مهمی است و جا دارد که این مباحث بیش از پیش مورد توجه قرار بگیرد و ابهامات آن بیشتر برطرف شود.
استاد حوزه علمیه قم بیان داشت: مباحث استاد شجریان چند محور داشت، به لحاظ تمایزی که بین عفاف و حجاب به لحاظ مفهومی و مصداقی برقرار کردند، خواستند این نتیجه را بگیرند که ما در تبیین فلسفه حجاب باید اشتباه نکنیم، چون اینها با هم متمایز هستند، بحث را منحرف نکنیم و بحث را در عفاف نبریم و برای استدلال حجاب، دلایل عفاف را نیاوریم و آنها را توضیح دهیم، چون اینها دو مقوله هستند و این نوع استدلالها برای خیلی از مخاطبین ما قانع کننده نیست. چون ما میتوانیم عفاف را توجیه کنیم و برای آن فلسفه ذکر کنیم، همین ادلهای که بزرگان گفتند که مثلاً نظام خانواده به فروپاشی نرسد، سلامت اخلاقی جامعه و مسائلی از این قبیل رعایت شود، احترام زنان حفظ شود. اما اینها یک مقوله دیگری غیر از حجاب است و حجاب یک رفتار بیرونی است و عفاف یک امر اخلاقی است و حجاب که یک رفتار بیرونی است، ربطی به آن جنبهی اخلاقی ندارد، یعنی دو مقولهی جدا هستند، بنابراین ما برای تبیین این رفتار بیرونی چه بگوییم؟ برای عفاف، تبیین داریم، برای تبیین حجاب چه کنیم که آن تبیینها در اینجا خیلی قانع کننده نیست. نظر نهایی حجتالاسلام شجریان این است که ما بیشتر بر تعبد تکیه کنیم. یعنی در واقع این را جا بیاندازیم که؛ این دستور خدا است و مخاطبانمان را از این مسیر قانع کنیم که چون خدا گفته است، پس ارزش دارد که ما اطاعت و بندگی کنیم و اقتضاء بندگی خداوند این است که حجاب را با همان حد و مرزی که خداوند گفته است رعایت کنیم. این اقناع کنندگی بیشتری دارد. این برداشتی است که بنده از مجموع فرمایشات ایشان داشتم و استنادات و دلایلی هم در لابهلای بحث مطرح شد.
حجتالاسلام بُستان افزود: بنده هم قاعدتاً در ذیل این 3-4 محوری که با بحث ایشان تناظر دارد، نکاتی را بیان میکنم. ابتدا از همان بحث تمایز شروع کنیم که؛ عفاف و حجاب متمایز هستند. فی الجمله مشخص است که عفاف و حجاب متمایز هستند. البته این تفسیری که شد از اینکه حجاب یک فعل ظاهری است، رفتار بیرونی ما است و عفاف که یک امر اخلاقی و یک ملکهی اخلاقی است، این را نفی نمیکنم، ولی این یکی از معانی است. میخواهم کسانی که ورود به این بحث میکنند به این جنبه هم توجه داشته باشند که عفاف یک معنا و یک اصطلاح دیگری هم دارد. این، اصطلاحی است که نوعاً علمای اخلاق ممکن است این را به عنوان یک فضیلت اخلاقی و ملکه نفسانی مطرح کرده باشند و عفاف را آنطور تعریف کردهاند. یک ملکه نفسانی است که – همانطور که فرمودند – باعث میشود که قوّه عقل بر شهوت حاکم باشد. ولی وقتی که ما وارد مباحث دروندینی میشویم، اگر این تعبیر عفاف را در خود روایات جستجو کنیم، در جاهایی که این کلمه به کار رفته است، بعد هم فقها که به این بحث پرداختهاند، در آنجا با یک اصطلاح دیگری مواجه میشویم، آنجا لزوماً عفاف به معنای امر اخلاقی نیست، بلکه عفاف در واقع به خود فعل ما برمیگردد، خود فعل، فعل عفیفانه و غیرعفیفانه میشود. پس این اصطلاح باید مدنظر باشد، به عنوان تذکر که در این بحثها این اصطلاح را هم ما داریم، خیلی از فقها وقتی وارد بحث میشوند ممکن این اصطلاح دوم مدنظرشان باشد، نه آن اصطلاح اخلاق. مرحوم آقای خوئی این را در جایی در مباحث فقهیشان دارند که من اشاره کردم که در آن کتاب «فقه عفاف» در همان ابتدا در بحث تعریف، تفکیک این دو اصطلاح را گفتند. البته این اشکال نیست. مفروض آقای شجریان ممکن است این باشد که ما فعلاً با آن اصطلاح کاری نداریم و با این اصطلاح اخلاقی وارد بحث شدیم. این یک نکته است.
استاد حوزه علمیه قم اظهار کرد: نکته بعدی این است که؛ فرمودند که حجاب یک فعل و رفتار بیرونی است و یک حد و مرز مشخصی دارد، در حالی که عفاف یک امر اخلاقی است، یک مفهوم تشکیکی و شدت و ضعفبردار است، یعنی مراتب شدیده و ضعیفه دارد، اما حجاب اینطور نیست، یا هست و یا نیست، امر آن دایر بر وجود یا عدم است، دیگر شدت و ضعف نداریم. بنابراین از نظر علمی هم بدحجاب یا کم حجاب، تعبیر دقیقی نیست.
وی گفت: در اصل اینکه ما یک تمایزی بین عفاف و حجاب داریم تردیدی نیست، آن تمایز را توضیح ندادم که آیا حجاب شاخص عفاف است و یا حجاب چه نسبتی با عفاف دارد، کمی مفصلتر باید صحبت کنیم، اما فی الجمله تمایزی دارند و این را میدانیم، اما اینکه ما به این شکل کاملاً بگوییم که کدام یک شاخص دیگری است هنوز روشن نیست. عفاف شدت و ضعف دارد، ممکن است کسی عفیفتر باشد و کسی عفت کمتری داشته باشد. این هم قابل فهم است. اما این طرف که حجاب چون مربوط به رفتار ما است و یک حدی هم برای آن تعریف شده است، پس ما باید این را بین وجود و عدم در نظر بگیریم. البته این تا حدودی قابل قبول است، اگر حجاب را فقط آن جنبه کمّی حساب کنیم، چون حجاب را به معنای ستر و پوشش به کار میبریم. ستر یک جنبه کمیّت دارد، یعنی آن حدی که در فقه گفته شده که غیر از وجه و کفین باید بدن خانمها پوشیده باشد، این حد به لحاظ کمیّت است. ما میگوییم که این کمیّت یا هست یا نیست و دیگر کم و زیاد معنایی ندارد، ولی حجاب و آن ستر و پوشش از جهات دیگری هم در فقه مورد توجه قرار میگیرد، مثلاً این بحث که آیا پوشانندگی آن – به لحاظ غلظت آن – زیاد یا کم است، آن لباس نازک است یا نازک نیست.
حجتالاسلام بُستان با بیان اینکه حجاب یک امر ثابت اما عفاف چون تشکیکی است، باید این را تابع فرهنگ در نظر بگیریم و ببینیم که فرهنگ جامعه چه میگوید، بیان داشت: اتفاقاً وقتی فرهنگهای مختلف را هم میبینیم، به تفاوت های آن نیز پی خواهیم برد، یک مثالهایی هم فرمودند، مثل اینکه به شمال کشور و یا کشورهای دیگر میرویم و اصلاً به بعضیها بیعفت نمیگویند، اگر به خانم بیحجابی در آنجاها بگوییم که شما بیحجاب هستید و عفت شما مشکل دارد، به این خانمها برمیخورد. این نشان میدهد که پس تابع فرهنگ است. با فرض اینکه این نکته درست باشد، یک ابهامی که در این بحث هست و به نظرم باید روی این بحث هم کار شود؛ ما تا کجا میخواهیم این را تابع فرهنگ بگیریم؟ فرض کنیم این نکته درست باشد. تا کجا؟ کدام فرهنگ ملاک است؟
وی گفت: به نظر میرسد ما به این شکل نباید با عفاف به عنوان یک امر نسبی و تابع فرهنگ برخورد کنیم، جدا از آن نکته اولی که گفتم خود عفاف یک مفهوم فقهی دارد که یک بحث دیگری میشود، ولی حتی همان مفهوم اخلاقی را هم بخواهیم مبنا قرار دهیم که مبنای بحث آقای شجریان، همان مبنای اخلاقی بود، به نظرم در اینجا شاید بتوان تفکیکی کرد که ما بگوییم سه معنا داریم، نه اینکه دو معنا باشد. یعنی نگوییم دوگانهی عفاف فقهی و عفاف اخلاقی داریم و این بحث را اینطور پیش ببریم. به نظر میرسد که شاید بتوان گفت که یک عفاف عرفی داریم که این یک چیز سومی است و غیر از عفاف اخلاقی است. اگر عفاف عرفی باشد، همین نسبی میشود، یعنی هر جایی که برویم ببینیم که هر چه مردم آنجا گفتند، همان عفاف است، هر چه که گفتند. ممکن است 180 درجه با ما متفاوت باشد و بگویند که برهنگی هم اشکالی ندارد و منافاتی با عفاف ندارد، عرف جامعه آنها اینطوری است. اما عفاف اخلاقی که مبنای این بحث است، به نظرم نه تنها ما، حتی شما ادیان دیگر را هم در نظر بگیرید، در مسیحیت یا یهودیت، حتی اگر صحبت حجاب هم نباشد، همان عفاف را در نظر بگیرید، فرض کنید بیحجاب هم باشند، ولی آنها هم اینطور نیست که بگویند این باز است و یک حدی دارند. به نظرم این باید تعریف شود و تعریف نشده است. گویا ما عفاف را به این معنا میگیریم که کار خلاف شرع آنچنانی انجام ندهد، هر کسی که آن کارها را نکند آدم عفیفی است.
استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: اصلاً معنای اخلاقی این نیست، به نظر میرسد که این همان معنای عرفی است. یعنی ما بحث را روی معنای عرفی میبریم و بعد میگوییم که این، تابع فرهنگ میشود و بعد ممکن است از آن، این نتایج درآید. در حالی که اگر همان معنای اخلاقی و آن ملکهی نفسانی هم از عفاف ملاک باشد، اینطور نیست که فقط اقتضاء آن ملکهی نفسانی این باشد که آدم مثلاً زنا نکند، نه، در خود فرهنگ مسیحیت هم اگر شما به گذشتهی آن نگاه کنید، بههرحال اینطور نبوده که زن و مرد بتوانند ارتباطات راحتی با هم داشته باشند و یکسری محدودیتهایی داشتند. نام این محدودیتها چیست؟ این محدودیتها را کجا قرار میدهیم؟
حجتالاسلام بستان اضافه کرد: به نظرم به جای اینکه ما با هم بحث کنیم که آیا این یا آن درست است، کمی به ائمه اطهار(ع) و سیره آنها رجوع کنیم و ببینیم که از خود آنها چه چیزی یاد میگیریم؟ آیا آنها راهی در این معضل پیش روی ما قرار دادهاند یا ندادهاند؟ استاد شجریان مثالهایی زدند که مثلاً ائمه اطهار(ع) روی تعبد خیلی تأکید داشتند، ما که منکر این مسئله نیستیم، ولی همان امام صادق(ع) و امام رضا(ع) که با زبان تعبد با بعضی رفتار میکنند، با همه اینطور رفتار میکردند؟ پس این مناظرهها با کیست؟ امام صادق(ع) به همه میگفت: چون خدا گفته است. یا با آنها بحث استدلالی میکرد؟ ادلهی عقلی میآورد، فلسفه ذکر میکرد. امام رضا(ع) در همان روایت علل که فضل بن شاذان نقل میکند استدلال میآورد که حجاب، نظر به این خاطر است، به خاطر اینکه فساد نشود، به خاطر اینکه تهییج شهوت صورت نگیرد. چه نیازی بود که امام رضا(ع) این کارها را بکند؟ میگوید: تعبد داشته باشید و خدا گفته و شما باید بگویید: چشم. پس خود این نشان میدهد که این مسیر، مسیر غلطی نیست و الّا همه این مسیر را نمیرفتند. این مسیر درست است ولی در نهایت اگر ما در جایی کمبود داشتیم و نتوانستیم قانع کنیم، میگوییم که در نهایت هم تعبد است. این مسیری است که به نظر من میتوان ارائه داد.
انتهای پیام
ثبت دیدگاه