طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی
10 اسفند 1401 - 19:17
شناسه : 57997
4

طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی طلبکاری که مدت‌ها سر دوانده شده بود، برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه‌ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند. بدهکار چون وضع را وخیم دید، گفت: چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی […]

پ
پ

طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی

طلبکاری که مدت‌ها سر دوانده شده بود، برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه‌ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند.

بدهکار چون وضع را وخیم دید، گفت:
چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی را یک‌جا تقدیمت کنم.

چون طلبکار را با زبان، کمی آرام کرد، دستش را گرفت و گوسفندانی را که از جلوی خانه‌اش می‌گذشتند، نشانش داد و گفت:
ببین در هر رفت و برگشت این گوسفندان، چیزی از پشمشان به خار و خاشاک دیوارهای کاه گلی این گذر گیر کرده و از همین امروز من شروع به جمع‌‌آوری آنها می‌کنم.

بقدر کفایت که رسید، آنها را شسته و به رنگرز می‌دهم تا رنگ کند و بعد از آن زن و بچه‌ام را پای دار قالی می‌نشانم تا فرشی بافته و به بازار برده فروخته و وجه آن را دو دستی تقدیم تو می‌کنم.

طلبکار از شنیدن این مهملات از فرط خشم به خنده افتاد و بدهکار هم چون خنده او را دید گفت:
مرد حسابی، طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی، تو نخندی من بخندم….؟

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.