شهد عشق شیخ فضل‌الله
12 مرداد 1402 - 21:00
شناسه : 62724
4

شهد عشق شیخ فضل‌الله «یک ساعت و نیم به غروب مانده بود. در همین گیرودار باد هم می وزید و هوا به هم می‌خورد. شیخ فضل‌الله نوری عصازنان به آرامی و طمأنینه به طرف دار می رفت و مردم را تماشا می‌کرد. تا نزدیک چهارپایه دار رسید و یک مرتبه به عقب برگشت و خادم […]

پ
پ

شهد عشق شیخ فضل‌الله

«یک ساعت و نیم به غروب مانده بود. در همین گیرودار باد هم می وزید و هوا به هم می‌خورد.
شیخ فضل‌الله نوری عصازنان به آرامی و طمأنینه به طرف دار می رفت و مردم را تماشا می‌کرد. تا نزدیک چهارپایه دار رسید و یک مرتبه به عقب برگشت و خادم خود به نام نادعلی را صدا زد. شیخ فضل‌الله دست در جیب بغلش کرد و کیسه‌ای را درآورد و انداخت جلوی نادعلی و گفت: «علی این مهرها را خرد کن» گویا شیخ نمی‌خواسته است بعد از خودش، مهرها به دست دشمناش بیفتد تا سندسازی کنند.
زیربغل شیخ را گرفتند و از دست چپ رفت روی چهارپایه. حدود ده دقیقه برای مردم صحبت کرد و چنین گفت: «خدایا تو شاهد باش که من آنچه را باید بگویم، به این مردم گفتم. خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز به این مردم می‌گویم که موسسین این اساس, لامذهبینی هستند که مردم را فریب داده‌اند. این اساس، مخالف اسلام است. محاکمه من و شما بماند پیش پیامبر محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌ علیه‌ و آله).»
شیخ پس از اینکه حرف‌هایش تمام شد، عمامه‌اش را از سرش برداشت و تکان تکان داد و گفت: «از سر من این عمامه را برداشتند، از سر همه برخواهند داشت.»
دو نفر از مجاهدین، طناب را به گردن محکوم انداختند و او را بالا کشیدند. ناظران نقل می‌کنند جان کندن شیخ فضل‌الله نوری بیش از نیم‌دقیقه طول نکشید. وی نخستین و تنها روحانی بود که در این دوران به دار آویخته شد.

شیخ فضل‌الله نوری

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.