شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمیباشد
دخترم زهرا، کلاس اول راهنمایی بود. در مدرسه مدیر، برنامه امتحانات ثلث دوم را به دانشآموزان میدهد و از بچهها میخواهد که والدینشان، آن را ملاحظه و امضا کنند. دخترم هم با ناراحتی به خانه بر میگردد.
آن شب زهرا، پدرش را در خواب میبیند. از او میپرسد بابا غذا خوردی؟ پدرش میگوید نه بابا، غذا نخوردم. زهرا میگوید خوب من میروم برای شما غذا بیاورم. پدر میگوید نیازی نیست. برو آن برگهات را بیاور. دخترم میگوید کدام برگه؟ پدرش میگوید همان برنامهای که امروز مدیر مدرسه به شما داد.
زهرا هرچه دنبال خودکار آبی میگردد پیدا نمیکند. او میدانست که پدرش هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمیکند، به همین دلیل میگردد تا بالاخره خودکار آبی را پیدا میکند و به پدرش میدهد و همین موقع از خواب میپرد.
صبح که از خواب بیدار میشود، توجهی به خواب شب گذشتهاش نمیکند. موقع رفتن به مدرسه، ناگهان چشمش به برنامه امتحانیاش میافتد که با خودکار قرمز امضا شده. خواب دیشب برایش تداعی میشود. با تعجب ماجرا را برای خواهرش تعریف میکند و تاکید میکند که به کسی نگوید. شهید صالحی در قسمت ملاحظات برنامه نوشته بود: «اینجانب نظارت دارم، سید مجتبی صالحی» و امضاء کرده بود.
علمای آن زمان، صحت ماجرا را تایید کردند و نامه به رویت حضرت امام(ره) هم رسید. اداره آگاهی تهران هم پس از بررسی، اعلام کرد امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهری که با آن امضا شده، شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمیباشد.
ثبت دیدگاه