روایت فارس نوجوان از روز به یادماندنی ایران/ ما در کنار بزرگترها آمدیم
هوا منفی چهار درجه بود اما چیزی جز هوای بهار درون ششها نمیرفت؛ هوایی که بوی سبزه تازه میداد، بوی مهر، بوی محبت، بوی عشق؛ مردم از همه جای شهر با شنیدن اذان انقلاب که از بلندگوها پخش میشد، به دور فلکه جمع میشدند و مثل همیشه تار و پود جمعیت پر از رنگهای مختلف بود از کودک تا جوان، از جوان تا میانسال، از میانسال تا پیر.
![روایت فارس نوجوان از روز به یادماندنی ایران/ ما در کنار بزرگترها آمدیم](https://media.farsnews.ir/Uploaded/Files/Images/1401/11/22/14011122002353_Test_PhotoN.jpg)
فارس نوجوان: هوا منفی چهار درجه بود اما چیزی جز هوای بهار درون ششها نمیرفت؛ هوایی که بوی سبزه تازه میداد، بوی مهر، بوی محبت، بوی عشق؛ مردم از همه جای شهر با شنیدن اذان انقلاب که از بلندگوها پخش میشد، به دور فلکه جمع میشدند و مثل همیشه تار و پود جمعیت پر از رنگهای مختلف بود از کودک تا جوان، از جوان تا میانسال، از میانسال تا پیر؛ یکی با پرچم آمده بود و آن یکی با سربند؛ یکی پیاده بود و آن یکی سواره اما چیزی که گره این فرش بزرگ و پر نقش و نگار بود، اتحاد نسلها بود.
دهه هشتادیها و دهه نودیها دست در دستان بزرگترها آمده بودند تا با حضورشان گره محکمی به این قالی اصیل و مقدس بزنند؛ دهه نودیها و دهه هشتادیهایی که از انقلاب فقط در خاطرهها شنیدهاند و در کتابها دیدهاند اما قلبشان برای کشورشان میلرزد و پای پرچمشان ایستادهاند.
جمعیت هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد و پرچم ایران در دستان مردم میدرخشید و تلألو آن، همه را در برگرفته بود؛ زینب یک دهه هشتادی بود که با برادر ده نودیاش در این رویداد بزرگ شرکت کرده بودند. نازنین و فاطمه دیگر دهه هشتادیهایی بودند که با اینکه کنکوری بودند و برنامه درسی فشرده ای داشتند، فرصت حضور در این دریای مردمی را از دست ندادند.
مگر داریم منظرهای دلانگیزتر از اتحاد، امیدواری، غرور، نجابت و ولایت مداری؛ مگر داریم منظرهای شورانگیزتر از اینجا. ما امروز در مراسمی شرکت کردیم که از ابتدای انقلاب، تکرار میشود اما تکراری، نه؛ هر بار نابتر و تازه تر از قبل، مثل روح انقلاب که با صدای گرم شعارهای مردم، هر ساله جوانتر و شادابتر میشود.
نوشته: فاطمه نظافتی با همکاری تحریریه فارس نوجوان
پایان پیام/
ثبت دیدگاه