راز غربت امامان حق علیهمالسّلام
سدير صيرفي ميگويد خدمت امام صادق علیهالسّلام رسيدم و گفتم: به خدا سوگند، روا نيست كه شما نشستهايد و قيام نميكنيد.
امام فرمود: چرا؟
گفتم: چون دوستداران و پيروان و ياوران شما فراوانند. به خدا سوگند اگر اميرالمؤمنين علیهالسّلام به اندازه شما ياور داشت، قبيله تيم وعدي، جرات نميكردند به طرفش بيايند.
امام فرمود: تعداد ياوران و شيعيان من احتمالا چقدر است؟
عرض كردم: صد هزار نفر.
حضرت فرمود: صد هزار نفر؟!
عرض كردم: بله، بلكه دويست هزار نفر.
حضرت فرمود: دويست هزار نفر؟!
عرض كردم: بله، بلكه نصف دنيا از ياوران شما هستند.
حضرت سكوتي كردند و فرمودند: همراه ما بيا، امام مرا به منطقهاي برد كه خاك سرخ رنگي داشت و چوپان نوجوانی، بزغالههايش را براي چرا آورده بود، امام نگاهي به او كرد و به من فرمود: اي سدير، به خدا سوگند اگر به تعداد اين بزغالهها شيعه و ياور داشتم، روا نبود يك لحظه در مقابل حكومت ظلم و جور بنشينم و براي گرفتن حقم قيام نكنم، از مركبها پياده شديم و نماز خوانديم. بعد از نماز رفتم بزغالهها را شمردم. فقط هفده تا بودند.
امام جعفرصادق علیهالسّلام با انقلاب فرهنگی از سویی پروژه نفوذ اموی – یهودی را خنثی کرده بودند و از سویی دیگر نهضت بیداری (مکتب جعفری) را میان خفتگان و غافلانِ امّت پیامبر آخرالزمان پایهگذاری نمودند!
حالا برای امام جعفرصادق علیهالسّلام، فرصت قیام نرم فرهنگی پیش آمده با برگزاری کرسی تدریس، نهضت علمی و معرفتی برقرار کردند! در روایتها هم نقل است با وجود ۴۰۰۰ شاگردی که سالهای سال پای کرسی تدریس امام جعفرصادق علیهالسلام بودند، از دو لبِ انسان کامل، که مخزن و معدنِ مطلقِ علم الله، حکمت الله، معرفت الله اند، بهره بردند.
اما؛ چه میشود که حضرت میفرماید: اي سدير! به خدا سوگند اگر به شمار اين بزها (برخی به تعداد ۲۰ راس و در روایتی ۴۰ راس) شيعه داشتم، نشستن بر من روا نبود!
از شیعه تنوری تا شیعه شعوری
در زمان امام جعفرصادق علیهالسّلام، یکی از یاران خراسانی به نام سهل خراسانی خدمت ایشان میرسند و حین گفتگو مکرر از ایشان سوال میکنند که: آقا چرا قیام نمیفرمایید؟! چرا تشکیل حکومت اسلامی نمیدهید؟!
حضرت سعی میکنند که با سکوت و لبخند از کنار این موضوع بگذرند، تا اینکه شیعه خراسانی اصرار میورزد که: آقا چرا ما که هستیم! و کمکم اعتراضش تندتر میشود که: با این که حق خلافت و رهبری از آن شماست و با این که ـ فقط در خراسان صد هزار شیعهی طرفدار و شمشیر زن دارید، چرا نشستهاید و قیام نمیکنید؟
امام علیهالسّلام به کنیز دستور داد تنور با آتش گرم کنند، سپس به آن خراسانی گفتند: برو داخل تنور! اما آن خراسانی با تعجب از این خواسته حضرت، عذرخواهی کردند و از رفتن داخل تنور خودداری کردند!
در این حین، ناگهان هارون مکی که مومنی وارسته و از یاران امام بود وارد شد. امام به او فرمود: کفشهایت را کناری بگذار و وارد تنور آتش شو و در آن بنشین! او بیدرنگ داخل تنور داغ شد و در آن نشست. امام پس از مدتی که با آن خراسانی صحبت میفرمود و از اوضاع و احوال خراسان جوری سخن میگفت که گویا از خود سهل هم بیشتر و بهتر بر مسایل خراسان واقف است، سپس به او فرمود: برخیز و داخل تنور را نگاه کن! سهل برخاست، به تنور نگاه کرد و دید که هارون مکی با آرامش تمام در میان آتش نشسته است، آن گاه امام فرمود: در خراسان چند نفر مثل این مرد دارید؟
سهل عرض کرد: سوگند به خدا، حتی یک نفر هم اینطور نداریم. حضرت فرمودند: ما تا وقتی پنج نفر شیعه واقعی نداشته باشیم قیام نمیکنیم.
آنچه که مبرهن است امام معصوم، مطلقاً در سنجش التزام عملی و میزان تبعیت شیعیان از امر امام بدنبال راههایی نبودند که موجب وهن، تشکیک و تخریب چهره اسلام، قرآن، دین و مکتب تشیع بشود!
زیرا توقف صرف در ظاهر شیعه تنوری! میتواند بعنوان یک امر غیرمتعارف و غیرمعموم تلقی شود و اساسا امام علیهالسلام به دنبال تربيت شيعه تنوري با اين تفسيري كه تا به حال براي ما كردهاند نبودند!
مقصود شیعه تنوری، در لایههای باطنی روایت نهفته است، چه اینکه امام علیهالسّلام، قرآن ناطق است و قرآن ناطق نیز دارای بطون مختلف است!
پس شیعه واقعی یعنی شیعه تنوری! اما شیعه تنوری، ثمره شیعه شعوری و شهودی است! شیعه تنوری، میوه شیعه معرفتی است! شیعه تنوری، ظهور مقام منّا اهلالبیت است! شیعه تنوری، جلوهگری اتّحاد و اتّصال با حقیقت محمدیه است! شیعه تنوری، تجلّی ولایت تصرّفی انسان کامل است! شیعه تنوری، نمودِ دنیایی کرسی خلیفه الله مطلق است!
حالا از ۴۰۰۰ نفر شاگرد مکتب امام جعفرصادق علیهالسّلام، چند نفر شیعه تنوری بودند؟ اکثریت در امامِ مقید به جسم مادّی، متوقف بودند و آن را میشناختند!
ثبت دیدگاه