یکسال از نبودنت گذشت
با تمام بالا و پایینها یکسال گذشت. یکسال از نبودنت و هوای سنگین اردیبهشت گذشت و خبر مثل طوفان از میان مردم گذشت.
ما تازه میفهمیم که چه نعمتی را از دست دادهایم.
شهید جمهور عزیز! انگار رسم ما آدمها این است که تا از دست ندهیم قدر نمیدانیم. ما در عمر کوتاه ریاستجمهوری شما عادت کرده بودیم به قطع نشدن مکررهای برق. به سفرهای هر هفته استانیات ما انتظار داشتیم که همیشه در میان ما باشی…
به دلنگرانیهایت و دغدغههایت برای حل مشکلات مردم آنقدر عادت کردیم و برایمان عادی شد که به خودمان آمدیم و دیدیم در یک روز از ماه اردیبهشت، ما را ترک کردی و دیگر افسوس و پشیمانی چاره کار نشد.
اینروزها تمام آن افرادی که تو را ششکلاسه خواندند، ته دلشان میخواهند: که دوباره تو را با تمام دغدغههایت و نگرانیهایت با همان چفیه سادهات در میان مردم شهر و روستا و کفشهای پر از گرد وغبار سفر تو را ببینند.
نمیدانم خادم مردم بخوانمت و یا پاسدار محرومان!؟ اما این را خوب میدانم که هرگز تکرار نمیشوی.
هر چه قلم بخواهد از خوبیهایت بنویسد کم است. از نگرانیت برای کارگران گرسنه تا گریههای بیصدایت در بالگرد برای محرومیت برخی از مناطق کشور و رنج مردم و تعهد عمیقی که نسبت به مردم و کشور داشتی.
در آن سالن بزرگ در برابر نگاههای تعجبزده، قرآن را آرام بلند کردی انگار میخواستی صدای آن را به گوش تاریخ برسانی و سوگند به همان کلام آسمانی که در سازمان ملل با افتخار، او را بر روی سرت گذاشتی، خداوند همانجا تو را خرید. شهادت پرافتخارت به همراه همراهانت، در تاریخ قلبها و کشورمان به گونهای ثبت شد که تا نسلها یاد شما و خوبیهایتان در دلها جاودانه است.
او رفت، اما یادش در میان ما زنده است. در دلها، در آرمانها و در هر نگاه به آن قرآن بلند شده در سازمان ملل، ماندگار است.
✍افکاری
ثبت دیدگاه