یا أباٱلمهدی(عج) سلام
لحظهٔ میلاد تو در سامرا بویِ گلاب
آمدی دریا شدی غرق خجالت شد سراب
دستهایت ماه را بیدار کرد از نازِ خواب
باز هم تا ناکجای عرش نورانی شد و
مهربان برداشت دستِ حق نقاب از آفتاب
آنچنان گسترده کردی ساحتِ تفسیر را
در دلت قرآن ورق خورد و شدی أُمّ ٱلکتاب
در مدینه بودی اما همزمان پیچیده بود
لحظهٔ میلاد تو در سامرا بویِ گلاب
سجدهٔ شکر زمین پاکی به بار آورده بود
آیه آیه میرسید از عسکری انگورِ ناب
عشقِ گندمگونِ عالم! یا أباٱلمهدی(عج) سلام
مجتبایِ ثانیِ حق! حضرت عالیجناب
یازده بار است باران از نگاهم میچکد
کاش میدادی همین امشب سلامم را جواب
در خیالم باز هم پر میکشم تا مرقدت
مرحمت کن باز اسمم را بیاور در حساب
یک حسن(ع) کنج بقیع و یک حسن(ع) در سامرا
هر چه حاجت داشتم آوردم و شد مستجاب!
مرضیه عاطفی
ثبت دیدگاه