دل‌نوشته | من تو را گم کردم یوسفم را…
14 بهمن 1401 - 10:42
شناسه : 57145
5

من تو را گم کردم یوسفم را… گم کرده دارم من در این وادی پر التهاب و تنهایی گم کرده دارم من تو را گم کردم یوسفم را… در غوغای بازار عقبی‌فروشان… تو را گم کردم در هیاهوی بی‌وفایی‌ها من حتی خودم را نیز گم کردم گم کردم خودم را در پیچ و تاب روزگار […]

پ
پ

من تو را گم کردم یوسفم را…

گم کرده دارم
من در این وادی پر التهاب و تنهایی گم کرده دارم
من تو را گم کردم
یوسفم را…
در غوغای بازار عقبی‌فروشان…
تو را گم کردم
در هیاهوی بی‌وفایی‌ها
من حتی خودم را نیز گم کردم
گم کردم خودم را در پیچ و تاب روزگار
گم کردم خودم را در میان درگیری خواست خدا و نفس حقیر
من چقدر بد کردم
مگر قرارمان نبود که قرارم فقط شما باشی
بنشینی در صدر اولویت‌هایم و همه هستی‌ام فقط شما باشی

IMG_20230203_103400_615Ggj7H0y
آقا جانم!
شما بفرمائید که در جدال کدام لحظه بود که شما را گم کردم
شمایی که قرار بود تمام هست و نیستم شما باشی
تمام ثانیه‌هایم را با عشق به نامتان کنم و هر نفس در زیر سایه لطف و عنایت شما باشم
اصلا چگونه شد؟
این همه فاصله …
من و این بازی غفلت خدا رحم کند…
ای مونس و جانان من که جان می‌ستانی و جان می‌دهی از بحر نگاهت
من تو را دارم …
چه کم دارم؟!…
فقط در این ثانیه‌ها به شما نیاز دارم
ما که خودمان را هم گم کرده‌ایم مگر که شما پیدایمان کنید ای عزیز فاطمه (سلام‌الله علیها)!

📝 فاطمه پاکدامن

ا.یوسفی

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.