صورتش بهر رسولالله ماه کامل است
شب پنجم،حضرت عبدالله بن الحسن(ع)
ماندن پروانه در حجم قفسها مشکل است
مأمن موج خروشان گشته تنها ساحل است
در مرام عاشقی اول قدم سر دادن است
گر چه این تحفه به درگاه عمو ناقابل است
وقت جانبازی شده باید که جانبازش شوم
غفلت از دلدار کار مردمان کاهل است
زادهی شیر جمل باید که شیدایی کند
عمه جان رنجه نشو، این حرفها حرف دل است
عمه جان یک عده وحشی دور او حلقه زدند
وای عمه، گیسویش در مشتهای قاتل است
میروم تا بیش از اینها حرمتش را نشکنند
چکمهپوش بیحیا از شأن قرآن غافل است
بیحیا، یابنالدّعی کم نیزه بر رویش بزن
صورتش بهر رسول الله ماه کامل است
فکر کرده میگذارم با سنان نهرش کند
دستهای کوچکم بهر امام حائل است
خوب شد رفتم نمیبینم که دیگر بعد از این
قسمت ناموس حیدر ناقهی بیمحمل است
خوب شد رفتم نمیبینم که دیگر بعد از این
کاروان عشق را در کنج ویران منزل است
شاعر: مصطفی هاشمینسب
ثبت دیدگاه