دل‌نوشته | زهرِ هجری چشیده‌ام که مپرس
20 مرداد 1403 - 19:40
شناسه : 71936
3

زهرِ هجری چشیده‌ام که مپرس که مپرس دردهایی کشیده‌ام که مپرس زهرِ هجری چشیده‌ام که مپرس اصلا از حال خسته‌ام که نگو از دلِ رنج دیده‌ام که مپرس از هراس عدو پدر آنقدر در بیابان دویده‌ام که مپرس با زبانِ کنایه از دشمن حرف‌هایی شنیده‌ام که مپرس اضطرابِ بدون وصفی داشت دلِ در خون تپیده‌ام […]

پ
پ

زهرِ هجری چشیده‌ام که مپرس

IMG_20240810_084903_671BPz1v0n

که مپرس

دردهایی کشیده‌ام که مپرس

زهرِ هجری چشیده‌ام که مپرس

اصلا از حال خسته‌ام که نگو

از دلِ رنج دیده‌ام که مپرس

از هراس عدو پدر آنقدر

در بیابان دویده‌ام که مپرس

با زبانِ کنایه از دشمن

حرف‌هایی شنیده‌ام که مپرس

اضطرابِ بدون وصفی داشت

دلِ در خون تپیده‌ام که مپرس

آنقَدَر تشنه‌ی پریدن بود

جانِ بر لب رسیده‌ام که مپرس

از هیاهوی باد و سایه‌ی زجر

زجرهایی کشیده‌ام که مپرس

خواب دیدم شبی، برای شما

خاتمی را خریده‌ام که مپرس

آه بابا شبیه مادرِ تو

آنچنان قد خمیده‌ام که مپرس

📝محمدمعین پوریلان

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.