دل‌نوشته | بوی عطر بهشت می‌آید
09 خرداد 1402 - 22:26
شناسه : 60867
4

بوی عطر بهشت می‌آید شعرخوانی‌ها عقربه روی ساعت هشت است، می‌کشد آه این دل بیمار توی چشمم شبیه گنبد شد، ساعت خانه بر دل دیوار در سرم همهمه‌ست انگاری، مثل صحن پرازدحام حرم های و هویی شبیه راه‌آهن، یا صدایی شبیه سوت قطار بوی عطر بهشت می‌آید، غرق در نور صحن و ایوان‌ها ریسه و […]

پ
پ

بوی عطر بهشت می‌آید

IMG_20230530_211931_303

شعرخوانی‌ها

عقربه روی ساعت هشت است، می‌کشد آه این دل بیمار
توی چشمم شبیه گنبد شد، ساعت خانه بر دل دیوار

در سرم همهمه‌ست انگاری، مثل صحن پرازدحام حرم
های و هویی شبیه راه‌آهن، یا صدایی شبیه سوت قطار

بوی عطر بهشت می‌آید، غرق در نور صحن و ایوان‌ها
ریسه و چلچراغ می‌بندند، دسته‌ای از فرشته‌ها انگار

ما مقیمان شهر قم هستیم، ماه همسایه‌ی مجاور ماست
آشنای حریم تو هستیم، نامه آورده‌ایم از دلدار

دلشکسته، پر از غم و اندوه، “زخمی‌ام التیام می‌خواهم”
ملکی گفت: رو به گنبد او، وسط صحن انقلاب ببار

مثل ابر بهار باریدم، یک دل سیر درد دل کردم
خوب شد که مرا خریدی تو، در غریبی و بی‌کسی هربار

مثل یک خانه بعد زلزله‌ام، زخم و آوار را ببین آقا
آجر آجر بساز جانِ مرا، آجر آجر تو، بهترین معمار!

گفته بودی که استجابت از، درب باب‌الجواد می‌گذرد
یادم آمد که با قسم بر او، داشتم روی حاجتم اصرار

قلبم آرام شد، چه آرامی، از نگاه شماست می‌دانم
رفت از سینه‌ی غمینم غم، قلب آشفته‌ام گرفته قرار

مشهد و چایخانه و حرمت، خادمان همیشه محترمت
خاطراتم چقدر شیرین‌ است، در سرم باز می‌شود تکرار

شاعر: دانشجوی هنرمند سارا ابرقویی

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.