دل‌نوشته | باز هم در ورق تاریخ یک آدینه دیگر رقم خورده
07 بهمن 1401 - 14:56
شناسه : 56881
4

باز هم در ورق تاریخ یک آدینه دیگر رقم خورده بلورین اشک شبنم بود که می‌خورد بر دل شیشه یا که شاید ترک برداشت قلب شهر، آسمان بغضش شکست، ابر آب شد فرو رفت بر دل زمین سیل شرم است که در کانون خاک فرو می‌رود این همه شرم؟!… از کجا؟ یادم آمد باز هم […]

پ
پ

باز هم در ورق تاریخ یک آدینه دیگر رقم خورده

IMG_20230127_144927_6322SXk22Z
بلورین اشک شبنم بود که می‌خورد بر دل شیشه
یا که شاید ترک برداشت قلب شهر، آسمان بغضش شکست، ابر آب شد فرو رفت بر دل زمین
سیل شرم است که در کانون خاک فرو می‌رود
این همه شرم؟!…
از کجا؟
یادم آمد
باز هم در ورق تاریخ یک آدینه دیگر رقم خورده است بی‌ثبت ظهور پر ز نورت ای همه عمرم
مهر خجلت زده بیرون آورد که چرا آمده است ولی نه بهر چراغانی قدوم سبزت
ساعت فریاد زد که چرا لحظه موعودت را به زبان نیاورده
گل و گلبرگ پژمرد که چرا فرش نکرد مسیر رسیدنت را
بلبل خاموش شد، نغمه شادی‌اش را پشت کوه‌ها گم کرد
دخترک باز دسته گلی را که برای رخ تو چیده بود به همان جا که برداشته بود باز فرستاد
و
ماند باز هم یک جهان شرم به روی شرم بر پیشانی‌ام که چرا یارت نبودم
که چرا با مهیای آمدنت نشدم
کول بار عاشقی بر نداشتم، تا صف عشاق تو یک به یک فاصله‌ها را رد نکردم، دمی نگذشتم از پنجره‌ی نفس و دلم
به همین آسانی بود که باز غفلت کردم
ای وای من

نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو / اما گله بی‌شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان / تنها همه «انتظار» داریم از تو…

فاطمه پاکدامن

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.