دل‌نوشته | انت فی قلبی یا اباعبدالله
20 بهمن 1401 - 19:23
شناسه : 57380
8

انت فی قلبی یا اباعبدالله و اینگونه شد با قلم خون به روی لوح دل حک کردم انت فی قلبی یا اباعبدالله چه سر نهانی است در این صندوقچه‌‌ی پر رمز و راز که هیچ کس نمی‌داند در آن دمی که هنوز نوبت وجودم نبودم چگونه آب و گلم را با مهرت سرشتند و بند […]

پ
پ

انت فی قلبی یا اباعبدالله

و اینگونه شد با قلم خون به روی لوح دل حک کردم
انت فی قلبی یا اباعبدالله
چه سر نهانی است در این صندوقچه‌‌ی پر رمز و راز که هیچ کس نمی‌داند در آن دمی که هنوز نوبت وجودم نبودم چگونه آب و گلم را با مهرت سرشتند و بند بند تار و پودم را به اذن نام تو به هم بافتند و ای عشق تمام! ای پادشاه کویر تشنه لبم!
چگونه امیری که خودت تشنه لبی و سیراب می‌کنی کام عاشقان را!
خودت با لطف خودت لبریز می‌سازی این ویرانه را با دست محبتت آبادش می‌کنی دلی را که از روز ازل شش دنگ به نامت زده شده

همه عمر بر ندارم سر از این قمار مستی / که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی

IMG_20230209_191515_484hYd7wCY
آری! چه حکایت عجیبی است این عاشقانه آرام ما که قدمتی دیرینه دارد در دفتر عشاق و خوب این را همگان می‌دانند؛ محبتی که ریشه‌اش ازلی باشد به لرزش طوفان و سیل سهمگین هم ز جا بر نخواهد خواست …

🖊 فاطمه پاکدامن

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.