دستِ «خالی» زیارت نرو!
04 اردیبهشت 1403 - 19:03
شناسه : 69823
5

دستِ «خالی» زیارت نرو! حجت‌الاسلام محمدی ری شهری(ره): شاید حدود ۷۰ ، ۸۰ سال قبل، یکی از تجّار شهر تهران، ورشکست می‌شود. نذر می‌کند که چهل شبِ جمعه، پیاده به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام برود. می‌گفت: سی و نه شب آمدم؛ اما شب چهلم برف سنگینی آمد و نتوانستم به زیارت بروم… شب خوابیدم و […]

پ
پ

دستِ «خالی» زیارت نرو!

IMG_20240423_180014_134HjLOIJc

حجت‌الاسلام محمدی ری شهری(ره):

شاید حدود ۷۰ ، ۸۰ سال قبل، یکی از تجّار شهر تهران، ورشکست می‌شود. نذر می‌کند که چهل شبِ جمعه، پیاده به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام برود.

می‌گفت: سی و نه شب آمدم؛ اما شب چهلم برف سنگینی آمد و نتوانستم به زیارت بروم… شب خوابیدم و در عالم خواب دیدم که پیاده در برف به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام می‌روم. سر راه به قبرستان ابن بابویه رسیدم… جناب شیخ صدوق گفتند:

«به زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام می‌روی، هدیه‌ای هم می‌بری یا دست خالی می‌روی؟»

 گفتم: من که چیزی ندارم! چه چیزی برای ایشان ببرم؟ شیخ فرمود:

«هر زمان خواستی به زیارت ایشان بروی، صد صلوات بفرست و به ایشان هدیه کن!».

از خواب پریدم به قدری این خواب برایم مهیّج و شیرین بود، که تصمیم گرفتم همان شب به زیارت بروم. آماده شدم و راه افتادم همان‌طور که در خواب دیده بودم ابتدا به زیارت ابن‌بابویه رفتم و بعد به طرف حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام حرکت کردم… در گوشه‌ای نشستم و بعد به حالت نشسته خوابم برد. در خواب دیدم که حضرت عبدالعظیم اشاره‌‌ای کردند و بسته‌ای را به دامنم انداختند. در این لحظه، یک دفعه به خودم آمدم، دیدم واقعاً یک بسته روی دامنم افتاده است، بسته را باز کردم و دیدم نُه قِران توی آن است، این نُه قِران را به کار بستم و الحمدالله کارم دوباره رونق گرفت».

📚نسیم‌های گره‌گُشا، ج ۱، نسیم ۴۰۴

ا.یوسفی

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.