خاطرهای مربوط به دوران کودکی
خاطره من مربوط به دوران کودکی من است.
من از بچگی به علت جو خانواده که مذهبی بودند و مادر و خواهر بزرگترم که نوجوان بود، چادری بودن، منم عاشق چادر بودم.
شش سالم بود که بهانهی چادر گرفتم اما چون جثهی ریز و کوچکی داشتم و با چادر زمین میخوردم، مادرم میگفت هنوز چادر برای بیرون رفتن تو زود است و با همین چادر گلگلی تو خونه بازی کن ولی من ول کن نبودم.
یادمه یکشب، این قدر گریه کردم و آخر با چادر مشکی مادرم خوابیدم. مادرم صبح زود رفت و با یک چادرعربی بنفش زیبا که روی سرش شکوفههای سفید بود برگشت و من خیلی خوشحال شدم.
هنوز هم که سال آخر دکترای دندانپزشکی هستم، چادر خود را به عنوان یک نماد عفاف و حجاب و هویت زن مسلمان حفظ کردم و علیرغم طعنه و متلک بعضی افراد در دانشگاه، به چادرم میبالم.
من چادرم را یادگار مادرم زهرای اطهر سلامالله علیها میدانم.
✍فاطمه حاتمزاده از شیراز
ثبت دیدگاه