28 مهر 1401 - 10:55
شناسه : 53837
4

تو حق نداری از این نان بخوری! همسر شهید باکری می‌گوید: یک روز مهدی آمد و گفت شب میهمان داریم، جلسه با بچه‌های لشکر در خانه ماست، جگر خریده بود و گفت درست کن. گفتم نان نداریم و من هم نمی‌توانم بروم در صف نانوایی بایستم. به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید […]

پ
پ

تو حق نداری از این نان بخوری!

همسر شهید باکری می‌گوید: یک روز مهدی آمد و گفت شب میهمان داریم، جلسه با بچه‌های لشکر در خانه ماست، جگر خریده بود و گفت درست کن. گفتم نان نداریم و من هم نمی‌توانم بروم در صف نانوایی بایستم.

تو حق نداری از این نان بخوری!

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، شهید مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا بود که سال ۶۲ در عملیات بدر به شهادت رسید. خانواده باکری سه فرزند خود علی، مهدی و حمید را در راه خدا داد بدون اینکه پیکر هیچ‌کدام به آغوش خانواده برگردد.

صفیه مدرس همسر شهید مهدی باکری در برشی از زندگی مشترک‌شان به حساسیت آقا مهدی نسبت به بیت‌المال اشاره می‌کند و می‌گوید: یک روز مهدی آمد و گفت شب میهمان داریم، جلسه با بچه‌های لشکر در خانه ماست. جگر خریده بود و گفت دُرست کن. گفتم نان نداریم و من هم نمی‌توانم بروم در صف نانوایی بایستم، شب زود بیا و نان بخر. طبق معمول آنقدر دیر آمد که همه‌جا بسته بود.

زنگ زد لشکر بچه‌ها نان آوردند. تا برای شام من خواستم مقداری از آن را بخورم، کشید عقب و گفت تو حق نداری از این نان‌ها بخوری، مردم این‌ها را برای رزمنده‌ها فرستادند، به شوخی گفتم ای‌بابا من هم زن رزمنده هستم، خندید و گفت نه نباید بخوری. آخر سر من تکه نان‌هایی که ته سفره باقی مانده بود خوردم.

یکبار دیگر خودکاری از جیبش روی زمین افتاد، برداشتم تا اسم چند سبزی را بنویسم که موقع برگشت از دزفول از کنار جاده بخرم. یک‌دفعه سرم داد زد و گفت با آن نویس، مال بیت‌المال است. گفتم اما فقط اسم چند تا سبزی را می‌خواهم بنویسم، گفت نه نمی‌خواهد بنویسی.

پایان پیام/

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.