صدای شکستن میآید
این روزها مادران مشغول کارند، گویی در گوشه خانه یک تابلو نصب شده مثل همانهایی که در اول عملیات عمرانی جادهها میزنند.
خانه زیر و رو میشود، تمیز میشود، بوی انواع شوینده از تمام خانهها بیرون میپاشد. اصلا مادرها کار ندارند که اعضای خانواده کمک میکنند یا نه؟ برایشان مهم است یا نه؟ آنها کار خودشان را میکنند. فقط شبها گاهی وقتی همه در خواباند صدای آهی، نالهای، چیزی از خانه بلند میشود که گاهی شنیدهمیشود گاهی هم نه.
بعضی از این مادرها، چند قسمت میشوند. یک قسمت مادر چندتا بچه قد و نیمقد، یک قسمت همسر، یک مرد که باید مانند یک ملکه در تسخیر قلب همسر خود باشد، یک قسمت دخترِ پدر و مادرش، یک قسمت خواهر خانواده است، یک قسمت خود وجودش است که در کارهایش تجلی کرده مثلا معلم است، کارمند است، محصل است، نویسنده است، مشغول پایاننامه است.
در هر کدام از این ساحت وجودی، یک وظایفی نهفته است که حتی اگر نخواهد، نمیتواند از آن تخطی کند.
خیلی از اين وظایف تعریف شده با آمدن عید و بهار و ماه رمضان کار ندارد. باید خودت را برسانی، ولی مادر خانه، زن خانه، کار ندارد که کار ندارند، او کار دارد برای عید، برای بهار، برای ماه مبارک رمضان. او خانهاش را آماده روئیدن شکوفهها میکند. او خودش را مهیای وظایف بیرونی خود میکند، او باید فکری هم برای دل خود کند که ماه خدا دارد از راه میرسد.
همه اینها هست و یک جسم نازک که قرار بوده《لیست بقهرمانه》باشد. اما او در این شرایط یکهتاز میادین قهرمانیست، میداندار جهاد اقتصادیست، او با تمام شرایط ایستاده است. ولی باید مواظب بود نکند فراموش کنیم، نکند بیخیال کمک شویم به بهانهای که او میتواند.
صدای شکستن میآید شاید دلی، شاید استخوانی، شاید مادری.
قدر مادران را بدانیم.
بهار آمدنیست.
فاطمه میری
ثبت دیدگاه