به نام تو ای ماندگارترین
پابهپای اشک چشمم سمت تو جاری شدم
مثل خاک خیس باران… خیس از زاری شدم
آه…. ای خوب تمام کهکشانهای جهان
پاک کن منظومهام را…. غرقه در تاری شدم
دستهای زرد من را جان بده ای عشق سبز
شاخههایم را ببین… لبریز بیماری شدم
از سحر تا شب تو دیدی… صحنههای جرم را…
از سحر فکر انابه… تا به افطاری شدم…
ای کسی که هرچه بد کردم… تو من را خواستی…
ظرف سفّالم که از لطفت طلاکاری شدم…
من کیام؟ یک ذره از دریای ناز خلقتت
پا به پای اشک چشمم سمت تو جاری شدم
به مدد و لطف آل الله
مبین اصفهانی
ثبت دیدگاه