بوی عطر بهشت میآید شعرخوانیها عقربه روی ساعت هشت است، میکشد آه این دل بیمار توی چشمم شبیه گنبد شد، ساعت خانه بر دل دیوار در سرم همهمهست انگاری، مثل صحن پرازدحام حرم های و هویی شبیه راهآهن، یا صدایی شبیه سوت قطار بوی عطر بهشت میآید، غرق در نور صحن و ایوانها ریسه و […]
سالروز تخریب بقیع غزلی از حرمت ساختهام با «مثلا» گرچه خاک است روی قبر تو؛ اما مثلا … گنبدِ زرد تو خورشید شده میتابد نور میگیرد از آن؛ گنبدِ خضرا مثلا چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان! جنسِ هر پنجرهاش هست، مُطلّا مثلا چقدَر پارچهی سبز، گره خورده به آن میکنی باز، تمام گرهها را […]