افسوس تکراری پیری برای جمعی سخن میراند لطیفهای برای حضار تعریف کرد همه دیوانهوار خندیدند بعد از لحظهای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند…. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها […]
حکایتی از مولانا در دفتر پنجم مثنوی گاو مولانا در این روزها، مدام یاد حکایت گاوی میافتم که مولانا در دفتر پنجم مثنوی میآورد. گاوی که تنها روی جزیرهای زندگی میکند و صبح تا شب، میچرد و خود را فربه میکند؛ اما شب تا صبح دلنگران است که مبادا فردا که از خواب بیدار میشوم، […]
مال گذشته و آینده بودن غصهها مرحوم دولابی: گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصهها، مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست. پس چه غصهای؟ تنها “حال” موجود است که آن هم نه غُصه دارد و نه قِصه. امیرالمومنین فرمود: در شگفتم از کسی که […]