راه انداختن کار مردم و کار خیر حکایت شنیدنی از زبان شهید کافی … شبی خواب بودم که نیمههای شب، صدای در خانهام بلند شد. از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانهام پرسیدم که چه میخواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است. میخواست کمکش کنم. لباس […]
توفیق کار خیر شبی خواب بودم که نیمههای شب، صدای در خانهام بلند شد. از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود به در خانهام، پرسیدم که چه میخواهد؛ گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر است. میخواست کمکش کنم. لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه رفتم، در حین پایین […]