«مَن کُنتُ» گفت و شد ولی الله مرتضی(ع) پرهای جبرئیل، سراسر به هم رسید وحیِ خدا و ساقیِ کوثر به هم رسید روی جهاز رفته و إبلاغ شد شروع سرشانهٔ پیمبر(ص) و حیدر(ع) به هم رسید تاریخ ایستاد و خبر داد اینچنین: دست علی(ع) و دست پیمبر(ص) به هم رسید از هم چه دلبری که […]
ماندهام باید به جز اکبر چه گفت او را دو خط شعر پیمبر میزند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست به شک افتادهام یا رب! شباهت اینقدَر آیا؟ یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست زمین میلرزد از طرز قدمهایش، نمیدانم چه باید گفت نامش را اگر […]