برچسب » پادشاه

تلنگر | همه چیز دست خداست
8 ماه قبل

تلنگر | همه چیز دست خداست

همه چیز دست خداست پادشاهی به نجّارش گفت: فردا اعدامت می‌کنم نجار اون شب نمی‌تونست بخوابه همسرش بهش گفت: مثل هرشب راحت بخواب همه چیز دست خداست و خدا خیلی بزرگه حرف همسرش، آرامشی به دلش انداخت و چشماش سنگین و خوابید … صبح که صدای پای سربازها رو شنید با ناامیدی به همسرش نگاه […]

نشانه شخصیت هرکس
1 سال قبل

نشانه شخصیت هرکس

نشانه شخصیت هرکس داستان مرد نابینا مردی نابینا، زیر درختی نشسته بود! پادشاهی از سرزمین دیگر در حال رفتن به پایتخت پادشاهی آن سرزمین نزد او آمد، و با لحنی احترام‌آمیز گفت: از چه راهی می‌توان به پایتخت رفت؟ *پس از او، نخست‌وزیر همین پادشاه نزد مرد نابینا آمد و بدون ادای احترام گفت: آقا، […]

تلنگر | شرط ارزش كارهای خوب
1 سال قبل

تلنگر | شرط ارزش كارهای خوب

شرط ارزش كارهای خوب همسر پادشاهی، دیوانه‌ای را دید كه با كودكان بازی می‌كرد و با انگشت بر زمین خط می‌كشید. پرسید: چه می‌كنی؟ دیوانه گفت: خانه می‌سازم. پرسید: این خانه را می‌فروشی؟ گفت: می‌فروشم. پرسید: قیمت آن چقدر است؟ دیوانه، مبلغی را گفت! همسر پادشاه فرمان داد كه آن مبلغ را به او بدهند. […]

سهم مشخص هر یک از انسان‌ها
1 سال قبل

سهم مشخص هر یک از انسان‌ها

سهم مشخص هر یک از انسان‌ها روزی یکی از پادشاهان به سیر و سیاحت رفت، تا این که به روستایی رسید، کمی در آنجا توقف کرد تا قدری استراحت کند. پادشاه به همراهان خود گفت: بساط طعام را آماده کنید کمی توقف می‌کنیم و سپس به راه خود ادامه می‌دهیم. پادشاه گفت: آن پیرمرد هم […]

ریشه یک ضرب‌المثل
1 سال قبل

ریشه یک ضرب‌المثل

ریشه یک ضرب‌المثل یک صبر کن و هزار افسوس مخور پادشاهی بود که همه چیز داشت، اما بچه نداشت. سال‌های سال بود که ازدواج کرده بود، اما خدا به او و همسرش، فرزندی نداده بود. این پادشاه، عادل و با انصاف بود. مردم کشورش، دوستش داشتند. به همین دلیل، همه دست به دعا برداشتند و […]

معرفت نفس
1 سال قبل

معرفت نفس

معرفت نفس ▪️پادشاهی که یک پسر نازپرورده در دربار داشت، دید اگر تا آخر کار شاهزاده در این ناز و نعمت بماند، لیاقت جانشینی او را نخواهد یافت و روزی که به قدرت برسد، مردم را در زحمت می‎‌گذارد و به آنها زورگویی می‎‌کند. این بود که به مأمورانش دستور داد به بهانه‌‎ی گشت و […]

خدا چه می‌خورَد؟ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﭘﻮﺷﺪ؟ ﻭ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ؟
1 سال قبل

خدا چه می‌خورَد؟ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﭘﻮﺷﺪ؟ ﻭ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ؟

خدا چه می‌خورَد؟ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﭘﻮﺷﺪ؟ ﻭ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ؟ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ روزی ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻭﺯﯾﺮ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﺑﮕﻮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﭘﺮﺳﺘﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﺩ؟ ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﭘﻮﺷﺪ؟ ﻭ ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ؟ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﺎ ﻓﺮﺩﺍ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﻧﮕﻮﯾﯽ ﻋﺰﻝ ﻣﯽ‌ﮔﺮﺩﯼ… ﻭﺯﯾﺮ ﺳﺮ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﺒﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﻓﺖ… ﻭﯼ ﺭﺍ ﻏﻼﻣﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ […]

تلنگر | خودت را بند عادت‌ها و باورهایت نکن
1 سال قبل

تلنگر | خودت را بند عادت‌ها و باورهایت نکن

خودت را بند عادت‌ها و باورهایت نکن پادشاهی، دو شاهین گرفت و آن‌ها را به مربی پرندگان سپرد تا آموزش شکار ببینند. اما یکی از آن‌ها از روی شاخه‌ای که نشسته بود، پرواز نمی‌کرد. پادشاه اعلام کرد: هرکس شاهین را درمان کند، پاداش خوبی می‌گیرد. کشاورزی، موفق شد! پادشاه از او پرسید: چگونه درمانش کردی؟ […]

برخورد کریمخان زند با فرد متملّق و چاپلوس
1 سال قبل

برخورد کریمخان زند با فرد متملّق و چاپلوس

برخورد کریمخان زند با فرد متملّق و چاپلوس کریمخان زند پس از آن که به پادشاهی رسید، شیراز را به پایتختی انتخاب کرد و از چنان محبوبیتی برخوردار شد که نامش به عنوان سر سلسله زندیه در سراسر ایران پیچید. روزی عموی او برای دیدنش به پایتخت آمد. کریم خان دستور داد از وی پذیرای […]