زن یعنی فاطمه دانشگاه منچستر درس میخوندم، رشته مهندسی برق. داشتم روی توربینهای بادی کار میکردم…. سخت فکرم مشغول بود. توی آن اتاق، چند نفر دیگه هم داشتن روی پروژههاشون کار میکردن. اغلب ظهرها که بقیه دانشجوها رفته بودن برای ناهار، میرفتم تو کارگاه. راحتتر بودم، درسهای مهندسی با زبان انگلیسی، نیاز به تمرکز داشتم. […]