برچسب » مهمانی

دل‌نوشته | ما را همین‌طوری بخواه
5 ماه قبل

دل‌نوشته | ما را همین‌طوری بخواه

ما را همین‌طوری بخواه خدایا؛ این روزها ته دل همه‌ی ما یک غمِ متراکم هست که هیچ‌جوره رفع نمی‌شود. همه‌ی ما یک اندوه عمیق داریم که نمی‌دانیم باید برایش چه کار کنیم و اصلا دقیقا چه کاری می‌توانیم برایش بکنیم. اوج همت‌مان کمک به گروه‌های خیریه‌ای است که نمی‌دانیم چطوری خودشان را به سرزمین مقدس […]

“مكث” رو امتحان كنيم
5 ماه قبل

“مكث” رو امتحان كنيم

“مكث” رو امتحان كنيم ماه مبارک رمضان بود وسط‌های لیست تقریبا بلند و بالایم نوشته بودم: یک و نیم کیلو سبزی خوردن. همسرم آمد. بدوبدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد. وسایل را که باز می‌کردم سبزی‌ها را دیدم. یک و نیم کیلو نبود. از این بسته‌های کوچک آماده سوپری بود […]

شرط حضور در مهمانی رمضان
6 ماه قبل

شرط حضور در مهمانی رمضان

شرط حضور در مهمانی رمضان آیه: شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَ بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ و َلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ مَا هَدَاكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ […]

لشگرکشی و جنگ اسکندر به چین
10 ماه قبل

لشگرکشی و جنگ اسکندر به چین

لشگرکشی و جنگ اسکندر به چین ✍️داستان ضرب‌المثل شکم را پهنش کنی دشت است، جمعش کنی مشت است روزی بود روزگاری بود. روزگار اسکندر بود. کار لشگرکشی و جنگ اسکندر پیش رفت و پیش رفت تا به چین رسید. اما برخلاف انتظار او، نه لشگری در برابرش مقاومت کرد و نه سپاه و فرمانده‌ای به […]

دل‌نوشته | ماه رمضان وداع
1 سال قبل

دل‌نوشته | ماه رمضان وداع

ماه رمضان وداع ای روزهای ختم ِقرآنی خداحافظ لحْظاتِ نابِ أدعیه‌خوانی خداحافظ ای ماهِ نجواهایِ عاشقانه در خلوت شب‌زنده‌داری‌هایِ طولانی خداحافظ ای سُفره‌ی افطار! ای شوق ِلکَ صُمتُ ای بهترین معنایِ مهمانی خداحافظ ای اشکِ جاری در مناجاتِ أبوحمزه ای چشم‌های خیس ِبارانی خداحافظ ای جنّتِ جوشن کبیر، ای ذکرِ خَلّصنا شب‌های قدر، ای حالِ […]

زندگی مانند فقیر‌ترین مردم
1 سال قبل

زندگی مانند فقیر‌ترین مردم

زندگی مانند فقیر‌ترین مردم یکی از بزرگان عرب برای مهمانی نزد امام حسن مجتبی علیه‌السلام رفت و موقعی که سفره پهن کردند تا شام بخورند، یک دفعه مرد، اظهار غصه و ناراحتی کرد و گفت: من چیزی نمی‌خورم. امام حسن-علیه‌السلام- به او فرمود: چرا چیزی نمی‌خوری؟ آن مرد عرض کرد: ساعتی قبل، فقیری را دیدم. […]