برچسب » مسجدجمکران، چله،سه‌شنبه، باران

داستان انتظار؛ سه‌شنبه‌شب چهلم
1 سال قبل

داستان انتظار؛ سه‌شنبه‌شب چهلم

داستان انتظار؛ سه‌شنبه‌شب چهلم باران، آسمان تاریک شهر را هاشور می‌زد. برف‌پاک‌کن را زدم و پیچیدم توی خیابانی که مسیر هر هفته‌ام برای رسیدن به مسجد جمکران بود. بالاخره هفته‌ی چهلم رسیده بود. توی این مدت خیلی وسوسه شده بودم که به بهانه‌ی کمردرد، چله‌ را نصفه‌کاره بگذارم، اما هر هفته هرطور بود خودم را […]