تبعات سوء حسد و کینه خریداران "بیسیمهای برد بلند شخصی" بخوانند! پرهیز مردم از غذارسانی به حیات وحش در فصل سرما تعیین خیابان شهید سنوار دوباره بررسی می شود قتل همکار بهخاطر استفاده از پارچآب با ضربه میلگرد حضرت عیسی و شیطان هوای تهران همچنان در وضعیت "قرمز" بیشترین اعزام زائران "عمره مفرده" از کدام استانهاست؟
لبخند زاگرس هر شب، قوطی وازلین را میآورد و پای کرسی، دستان پینه بسته و ترکخوردهاش را چرب میکرد. یک دستمال پارچهای دور دستانش میپیچید که لحاف را چرب نکند. اذان صبح که برای نماز بیدار میشد، اول کمی گِل سرشوی به دستانش میمالید و بعد وضو میگرفت. تمام روز در مزرعه پابهپای پدربزرگ کار […]
من فقط یک خر را رها کردم! خری به درختی بسته شده بود. شیطان، خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد. زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید؛ تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و کشتش. صاحب خر وقتی […]
کارگر بیخیال مزرعهداری بود که زمینهای زراعی بزرگی داشت و به تنهایی نمیتوانست کارهای مزرعه را انجام دهد. تصمیم گرفت برای استخدام یک دستیار، اعلامیهای بدهد. چون محل مزرعه در منطقهای بود که طوفانهای زیادی در سال، باعث خرابی مزارع و انبارها میشد، افراد زیادی مایل به کار در آنجا نبودند. سرانجام روزی، یک مرد […]
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻣﺎ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ روزی پادشاهی ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﮑﯿﻤﺎنه ﺍﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪﺍﯼ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﻮﺩﺳﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺍﺳﺖ. شاه ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ، ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ […]