ماوراء نصایح و توبیخهای پدرانه هروقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاقم، میگفت: چرا اسراف؟ چرا هدردادن انرژی؟ آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه! اطاقم که بهم ریخته بود میگفت: تمیز و منظم باش؛ نظم، اساس دینه.. حتی در زمان بیماریش نیز تذکر میداد تا اینکه روز خوشی فرا رسید؛ […]