قصور از من بود نام تو را بردم صفحه جان دلتنگ شد ناگهان بغضی که ترک داشته بود بیقرار شد ز خودش بیخودش شد شکست و چشمهایش هوای باران شد از خودم میپرسم… واقعا روا بود که یک جمعه باز شود سهم من از دلتنگی من یه جمعهی خاص را از تقویمها طلب دارم همان […]