بابی انت و امی یا اباعبدالله 💠 ای غبار حرمت تاج سر نوکرها نوکریات شده تنها هنر نوکرها ” بابی انت و امی یا اباعبدالله” به فدایت همه مادر پدر نوکرها در قیامت تو به فکر من و امثال منی میشوی سنگ صبور و سپر نوکرها عدهای را طلبیدی به زیارت اما نشده قسمتشان بیشتر […]
عکـس قمر افتاد در آب مشک برداشت که سیراب کند دریا را رفت تا تشنگیاش آب کـند دریا را آب روشن شد و عکـس قمر افتاد در آب ماه میخواست که مهتاب کند دریا را تشنه میخواست ببیند لـب او را دریا پس ننوشید که سیراب کند دریا را کوفه شد علقمه، شقّالقمری دیگر دید […]
شب نهم،حضرت ابوالفضل العباس(ع) علقمه موج شد، عکسِ قمرش ریخت به هم دستش افتاد زمین، بال و پرش ریخت به هم تا که از گیسویِ او لختۀ خون ریخت به مشک کیسویِ دختـرکِ منتظرش، ریخت به هم تیر را با سـرِ زانوش کشید از چشمش حیف از آن چشم، که مژگانِ ترش ریخت به هم […]