خادمالرضا سیدالشهدای خدمت دیگر بگیر از تن غبار خستگیها را قدری بیاسا و بکش آسوده پاها را جام شهادت را که پشت میز نوشیده؟ نوشید در میدان، لبت آن جام صهبا را در زَمهریرِ قلّهای افتاد یک شعله… خاموش شد آرام و روشن کرد دنیا را سیّد! عبای خاکیات را میخرد آخر او که خریده […]