برچسب » شهید

معرفی شهید سید مجتبی نواب صفوی (بخش دوم)
5 ماه قبل

معرفی شهید سید مجتبی نواب صفوی (بخش دوم)

معرفی شهید سید مجتبی نواب صفوی (بخش دوم) – شهید نواب صفوی: اگر با کاشتن گندم بر پشت بام خانه می توانی رفع احتیاج از بیگانه کنی، بهتر است به این کار اقدام کنی تا اینکه دست گدایی به ســـوی دشمن اسلام دراز کنی! _ نظر رهبر معظم انقلاب در خصوص شخصیت شهید نواب صفوی […]

شهید عباس ساغری
6 ماه قبل

شهید عباس ساغری

شهید عباس ساغری پسر بزرگ خانواده که پاسدار بود، تعدادی از برادران سپاه پاسداران را جهت صرف افطار دعوت کرده بود و آنها پس از صرف افطار شروع به برپایی مراسم نمودند. مادر شهید که هنوز خبری از شهادت فرزندش نداشت، خودش از آن شب اینگونه می‌گوید: «آن شب، بغض شدیدی گلویم را گرفته بود […]

معرفی شهید سید مجتبی نواب صفوی(بخش اول)
6 ماه قبل

معرفی شهید سید مجتبی نواب صفوی(بخش اول)

معرفی شهید سید مجتبی نواب صفوی (بخش اول) سید مجتبی میرلوحی تهرانی (۱۳۰۳-۱۳۳۴ش) معروف به نواب صفوی روحانی شیعه، بنیان‌گذار و رهبر جمعیت فدائیان اسلام در خانواده‌ای دیندار در محله خانی آباد نو تهران دیده به جهان گشود. در همان سال‌های کودکی، پدرش در زندان رضا شاه بود و در سال ۱۳۱۴ به شهادت رسید. […]

تنها شهید روز ١٢ بهمن۱۳۵۷
7 ماه قبل

تنها شهید روز ١٢ بهمن۱۳۵۷

تنها شهید روز ١٢ بهمن۱۳۵۷ در روز ۱۲ بهمن ماه سال ۵۷ مصادف با ورود حضرت امام خمینی رحمت‌الله‌علیه به ایران، شهید قربانعلی داودی در راهپیمایی که به همین مناسبت تدارک دیده شده بود به عنوان یکی از عوامل اصلی راهپیمایی شرکت می‌کند که در مسیر حرکت از مسجد جامع فارسان به سمت سه راهی […]

دل‌نوشته | لشکر شهیدان
8 ماه قبل

دل‌نوشته | لشکر شهیدان

لشکر شهیدان شهید کن… که شهادت حیات مردان است ولی برای شما مرگ، خط پایان است شهید کن… که شهیدان بریده از جسم‌اند شهید کن… که شهید از ازل، همه جان است ببار تیر بلا لحظه لحظه بر سر ما که سرو، مستِ همین قطره‌های باران است به مورها برسانید از سپاه علی که نام […]

بهشت زیر پای مادرانه
8 ماه قبل

بهشت زیر پای مادرانه

بهشت زیر پای مادرانه شهد عشق روز مادر بود… می‌دونستم آرمان یادش نمیره… اومد توی خانه پیشم؛ گفت: مامان چشمات رو ببند. گفتم: چی کار داری؟ گفت: حالا شما ببند. چشم‌هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به بوسیدن دستم… گفتم: مادر نکن! دست‌هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق سرخ رو توی دستام […]

خاطره یکی از افسرای عراقی
9 ماه قبل

خاطره یکی از افسرای عراقی

خاطره یکی از افسرای عراقی 🔺گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم 🔺و یک تصمیم عجیبی گرفت 📌 ابوریاض (یکی از افسرای عراقی) میگه: 🔸توی جبهه جنوب، مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه، کارت و پلاکش […]

شهید محمودرضا بیضایی
9 ماه قبل

شهید محمودرضا بیضایی

شهید محمودرضا بیضایی یادم هست بار اولی که در دمشق به کمین تکفیری‌ها خورده بودند را بعد از اینکه برگشته بود با جزئیات تعریف می‌کرد. می‌خندید موقع تعریف کردن! آنقدر عادی از درگیری حرف می‌زد که ما همانقدر عادی از روزمره حرف می‌زنیم. در دمشق، ماشین‌شان را بسته بودند به رگبار و موقعی که با […]

خاطراتی از شهدا
9 ماه قبل

خاطراتی از شهدا

خاطراتی از شهدا  در یک مسافرت خانوادگی، در یک روز گرم تابستان، دوتایی برای انجام کاری، در ظرف چند ساعت، مسافت طولانی را طی کرده بودیم! تشنه شده بودیم و اندکی هم خسته! خواستم دوغ بخرم تا اندکی خنک شویم و قدری از تشنگی‌مان بکاهد که علی‌اصغر ابراهیمی گفت: من نمی‌خورم! با اصرار فراوان، علتش […]