آیههای انتظار به گریههای یتیمانهی گدایانت… اراده کن برسد دست ما به دامانت بریدهایم ز شهر و به خاکراه زدیم به این امید که باشیم در بیابانت گناهکاری ما خشکسالی آورده نمیرسد به نفسهای شهر، بارانت “بُطونهم مُلئت بالحرام” هم شدهایم که نیستیم زمان عمل مسلمانت… ز ره نیامدی و جمعه جمعه پیرشدند تمام پیرغلامان […]