برچسب » درد دل

رازت را به کسی مگو
1 سال قبل

رازت را به کسی مگو

رازت را به کسی مگو در دهکده‌ای دور افتاده، دو تا دوست زندگی می‌کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند. آنقدر این دو دوست، رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر می‌کردند که این دو نفر با هم برادرند. با […]