لطف کریمه 🔻شب عید بود و دنبال خونه اجارهای بودم، اما با پول کمی که داشتم خونه گیرم نمیاومد. خادم حرم حضرت معصومه بودم و هر روز که میرفتم سر شیفت، حسابی پیش خانم گلایه میکردم. 🔻یه روز یکی از خدام حرم اومد پیشم و گفت یه دوست قمی داره که تهران زندگی میکنه. شنیده […]
هوای پدرا رو داشته باشیم یادمه وقتی پدرم خونه رو سفید کرد، مادرم همیشه مواظب بود که ما روی دیوار چیزی نکشیم. یک روز به مادرم گفتم: ارزش ما بیشتره یا این گچ و سفیدی؟! اون گفت: مادر جان، ارزش گچ و دیوار از شما بیشتر نیست اما ارزش زحمت و رنج پدرت خیلی بیشتر […]