نه خانی آمده نه خانی رفته در روزگار قدیم، مرد سادهدلی به نام صفرقلی زندگی میکرد که دلش میخواست با وجود مال و ثروت کمی که داشت، همه او را مالدار و توانگر بدانند. از این رو گاهی در بعضی کارها اسراف میکرد، در نتیجه در بین مردم کوچه و خیابان به صفرقلی خان مشهور […]
خسیس نباشید مرد خسیسی، خربزهای خرید تا به خانه برای زنِ خود بِبَرد. در راه به وسوسه افتاد که قدری از آن بخورد، ولی شرم داشت که دست خالی به خانه رود … عاقبت فریب نَفس، بر وی چیره شد و با خود گفت قاچی از خربزه را به رسم خانزادهها میخورم و باقی را […]
صبر و شکیبایی در برابر ناملایمات تلخیهای زمان، شیرینیهای گذشته را از یادت نبرد. 🔹لقمان در آغاز، برده خواجهای توانگر و خوشقلب بود. 🔸ارباب او در عین جاه و جلال و ثروت و مکنت، دچار شخصیتی ضعیف و در برابر ناملایمات زندگی بسیار رنجور بود. 🔹وی با اندکی سختی، زبان به ناله و گلایه میگشود. […]