برچسب » خاطرات

مصداق کامل انسان مومن
1 سال قبل

مصداق کامل انسان مومن

مصداق کامل انسان مومن شیفته سکوت استاد؛ آتشفشان خاموش خمینی 🔻 هنگامی که در مشهد بودم، نام آقای خمینی را شنیدم. پس از آنکه در سال ۱۳۳۷ به قم رفتم، در دروس اصول فقه ایشان شرکت کردم و تا در قم بودم، ادامه دادم. 🔹️ ایشان، استادی جدّی بود با لباسی مرتّب و فوق‌العاده تمیز. […]

خاطره‌ای از اولین روزهای بازگشت حضرت امام خمینی
1 سال قبل

خاطره‌ای از اولین روزهای بازگشت حضرت امام خمینی

خاطره‌ای از اولین روزهای بازگشت حضرت امام خمینی خاطره‌ای از اولین روزهای بازگشت حضرت امام خمینی رحمه‌الله در سال ۱۳۵۷ به کشور؛ متن این خاطره‌ رهبر معظم انقلاب اسلامی به شرح ذیل است: امام که آمده بودند ایران – سال ۵۷ – خب ما اوّل یک نظر امام را دیدیم. روزی که ایشان وارد شدند، […]

هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی به محمدرضا
1 سال قبل

هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی به محمدرضا

هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی به محمد رضا فرح دیبا (همسر شاه)می‌گوید: 🔸موقع مسافرت ما به آمریکا، محمدرضا دستور داد جواهرات متعلق به همسر ریچارد شیردل را که یک میلیون دلار ارزش داشت، از یک حراجی عتیقه معروف در لندن خریداری کنند تا ما به ژاکلین کندی هدیه بدهیم! 🔶ژاکلین وقتی چشمش به هدیه سخاوتمندانه محمدرضا افتاد […]

ای ابونصر بگو لا اله الّا الله
1 سال قبل

ای ابونصر بگو لا اله الّا الله

ای ابونصر بگو لا اله الّا الله ابونصر مؤذن نیشابوری: به بیماری سختی دچار شده بودم که بر اثر آن، زبانم سنگینی می‌کرد و قدرت سخن گفتن نداشتم. به ذهنم آمد به زیارت امام رضا علیه‌السلام مشرف شوم و در کنار قبر ایشان، خداوند را بخوانم و حضرت را برای بهبودی بیماری و باز شدن […]

سیره‌ی علما و شهدا در احترام به والدین
1 سال قبل

سیره‌ی علما و شهدا در احترام به والدین

سیره‌ی علما و شهدا در احترام به والدین دو ساعت در برف پشت در نشسته بود! سیدابوالفضل کاظمی، یکی از دوستان شهید علی‌اصغر ارسنجانی می‌گوید: «برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دوکوهه وارد ایستگاه تهران شد، ساعت دو نیمه‌شب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم. علی‌اصغر را جلوی خانه‌شان در خیابان طیب پیاده […]

خاطره‌‌ی سردار سلیمانی که در دوران حیاتشان اجازه انتشار آن را نداده بود
1 سال قبل

خاطره‌‌ی سردار سلیمانی که در دوران حیاتشان اجازه انتشار آن را نداده بود

خاطره‌‌ی سردار سلیمانی که در دوران حیاتشان اجازه انتشار آن را نداده بود ♦️مادربزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم، […]

یه تنه یه گردان بود…
1 سال قبل

یه تنه یه گردان بود…

یه تنه یه گردان بود… دانشگاه‌ش تمام شده بود و از آلمان، چند تا دعوت‌نامه بورسیه تحصیلی برایش آمده بود… همان ایام بود که آقا تو یکی از سخنرانی‌هاش گفتند: باید به سمت غنی‌سازی اورانیوم و انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای برویم. تا این را شنید، دست رد زد به سینه همه دعوت‌نامه‌ها و خارج رفتن‌ها. ماند […]

آب گرم می‌خواهی چیکار؟
1 سال قبل

آب گرم می‌خواهی چیکار؟

آب گرم می‌خواهی چیکار؟ شب قبل شهادتش، یاران همیشگی دور او را گرفته بودند؛ «یونس شریقی»، «جمال دهشور»، «قاسم نیسی»، «حسن بوغدار»، «حسین احتیاطس» و… . حسین گفت: «بچه‌ها! آب گرم داریم؟» دوستش گفت: «آب گرم می‌خواهی چیکار؟» گفت: «می‌خواهم حمام کنم». دوستش با تعجب پرسید: «تو این سرما؟» و بلافاصله اضافه کرد: «فردا عملیات […]

چرا خودت را به خواب عادت می‌دهی؟!
1 سال قبل

چرا خودت را به خواب عادت می‌دهی؟!

چرا خودت را به خواب عادت می‌دهی؟! شهید صدر وقتی در حال تفکر و مطالعه بودند، کاملاً از دنیای پیرامونشان بریده می‌شدند. به یاد ندارم که شهید صدر حتی در گرم‌ترین روزهای تابستان، غرق در خواب شوند. حتی در همان روزهای گرم و درحالی‌که به سن پنجاه سالگی نزدیک شده بودند هم از کتاب‌هایشان جدا […]