برچسب » جبهه

روح توحیدی در میدان جهاد
1 ماه قبل
 ضرورت تقویت نگاه توحیدی

روح توحیدی در میدان جهاد

روح توحیدی در میدان جهاد  ضرورت تقویت نگاه توحیدی در گفتمان مقاومت علیه رژیم صهیونیستی  ماجرای کندن درِ قلعه خیبر توسط امیرالمؤمنین (ع)، بسیار معروف و از قطعیات تاریخی است و اندک آشنایی با تاریخ اسلام نشان می‌دهد که حضرت یک‌تنه سبب پیروزی اسلام و فتح قلعه یهودیان شد. مطابق نقل‌ها، درِ خیبر به گونه‌ای […]

رویای مادر و تعبیر شهید پیش از اعزام به جبهه‌
6 ماه قبل

رویای مادر و تعبیر شهید پیش از اعزام به جبهه‌

رویای مادر و تعبیر شهید پیش از اعزام به جبهه‌ 🔹مادر شهید روایت می‌کند: خواب دیدم که در یک جاده بی‌انتها هستم که خالی از عابر و رهگذر بود، ناگهان بی‌اراده وارد امامزاده‌ای شدم و صدایی آمد. نگاه کردم دیدم شخصی که ظاهرا سید بود به سمت من می‌آید. آرام دستش را بالا آورد و […]

معرفی کتاب معبد زیر زمینی به قلم معصومه میرابوطالبی
9 ماه قبل

معرفی کتاب معبد زیر زمینی به قلم معصومه میرابوطالبی

معرفی کتاب معبد زیر زمینی به قلم معصومه میرابوطالبی معصومه میرابوطالبی نویسنده حوزه کودک و نوجوان و عضو هیئت مدیره انجمن ادبی داستان جمعه است. وی متولد ۲۱ دی ‌ماه سال ۶۰ از شهر قم، دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات کودک‌ و نوجوان و نویسنده کتاب‌های؛ «مثل یک بوم سفید»، «از باغ‌ها به بعد»، «اژدهای […]

معرفی کتاب «ابوعلی کجاست؟» نوشته محمدمهدی رحیمی و نوید نوروزی
10 ماه قبل

معرفی کتاب «ابوعلی کجاست؟» نوشته محمدمهدی رحیمی و نوید نوروزی

معرفی کتاب «ابوعلی کجاست؟» نوشته محمدمهدی رحیمی و نوید نوروزی داستان مدافعان حرم، پُر از آموزه‌ها و ماجراهای جالب و زیباست، خصوصا وقتی ماجرا مربوط به شهیدی باشد که خودش را به جای کس دیگری جا می‌زند تا بتواند به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شود و در راه آرمان‌هایش قدم بردارد. ابوعلی کجاست، […]

شهید عباس ساغری
1 سال قبل

شهید عباس ساغری

شهید عباس ساغری پسر بزرگ خانواده که پاسدار بود، تعدادی از برادران سپاه پاسداران را جهت صرف افطار دعوت کرده بود و آنها پس از صرف افطار شروع به برپایی مراسم نمودند. مادر شهید که هنوز خبری از شهادت فرزندش نداشت، خودش از آن شب اینگونه می‌گوید: «آن شب، بغض شدیدی گلویم را گرفته بود […]

خاطره یکی از افسرای عراقی
1 سال قبل

خاطره یکی از افسرای عراقی

خاطره یکی از افسرای عراقی 🔺گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم 🔺و یک تصمیم عجیبی گرفت 📌 ابوریاض (یکی از افسرای عراقی) میگه: 🔸توی جبهه جنوب، مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه، کارت و پلاکش […]

خاطره‌ای از شهید 
1 سال قبل

خاطره‌ای از شهید 

خاطره‌ای از شهید خاطره‌ای از اوستا عبدالحسین برونسی به نقل از: همسر شهيد يک بار خاطره‌ای از جبهه برام تعريف کرد. می‌گفت: کنار يکی از زاغه مهمات‌ها، سخت مشغول بوديم. تو جعبه‌های مخصوص، مهمات می‌گذاشتيم و درشان را می‌بستيم. گرم کار، يک دفعه چشمم افتاد به يک خانم محجبه، با چادري مشکي! داشت پابه پای […]

خاطره‌ی شهیدسید‌کریم مهدوی
1 سال قبل

خاطره‌ی شهیدسید‌کریم مهدوی

خاطره‌ی شهیدسید‌کریم مهدوی وقتی که پس از اولین اعزامش به جبهه به مرخصی آمد، برای من تعریف کرد: وقتی عازم جبهه شدم، همان که مرا با آن سن و سال دیدند، پشت خط نگه‌داشتند. زمانی‌که وقت چای خوردن رسید، به من گفتند: سید کریم! برو چای درست کن. سید کریم می‌گفت: من هم با حس […]

معرفی کتاب علی محمودوند؛ یادگاران ۳۰
1 سال قبل

معرفی کتاب علی محمودوند؛ یادگاران ۳۰

معرفی کتاب علی محمودوند؛ یادگاران ۳۰ _ زندگینامه شهید علی محمودوند: شهیدعلی محمودوند، زاده‌ی ۱۷ صفر سال ۱۳۴۳ هجری قمری در تهران می‌باشد. مادر شهید محمودوند پس از به دنیا آمدن فرزندش به مریضی سختی گرفتار شد و به حضرت علی ( ع) متوسل شد و شفا پیدا کرد. مادر او در زمان اذان به […]