برچسب » تلنگر

تلنگر | روزی ۵ نوبت به باند پرواز رفتن و پر کشیدن
1 سال قبل

تلنگر | روزی ۵ نوبت به باند پرواز رفتن و پر کشیدن

روزی ۵ نوبت به باند پرواز رفتن و پر کشیدن مقنی را دیده‌ای؟! کارش تکراری است؛ هی کلنگ می‌زند… اما در واقع هر کلنگی که می‌زند یک قدم به آب نزدیک‌تر می‌شود. ظاهر نماز هم تکرار است، اما در واقع پرواز است. از پله‌های نردبان، بالا رفتن است. درست است که پله‌ها تکراری است اما […]

تلنگر | آموزش زیربنای همه مسائل
1 سال قبل

تلنگر | آموزش زیربنای همه مسائل

آموزش زیربنای همه مسائل به نقل از یک ایرانی: در کشوری، ماموریت داشتم. برای انجام کار بانکی در قسمتی از شهر، دنبال بانک می‌گشتم. دنبال ساختمان شیک با تابلوی زیبا بودم. اولین مکان که به چشمم خورد، به سمتش حرکت کردم. نزدیکتر که شدم، متوجه شدم که یک مدرسه است. با خودم گفتم احسنت چه […]

تلنگر | چقدر ساده میشه دل کسی رو شکست!؟…
1 سال قبل

تلنگر | چقدر ساده میشه دل کسی رو شکست!؟…

چقدر ساده میشه دل کسی رو شکست!؟… مراسم تشیع جنازه یکی از آشنایان در یک روز سرد پاییزی در گورستان بودم. نوه متوفی اصلا گریه نمی‌کرد و محزون هم نبود. سال‌ها این موضوع برای من جای سوال بود با این‌که او سنگ‌دل هم نبود. بعدها از او علت را جویا شدم، گفت: پدربزرگ من هر […]

تلنگر | ازخداوند ،دل آرام بخواهيم، نه درياي آرام
1 سال قبل

تلنگر | ازخداوند ،دل آرام بخواهيم، نه درياي آرام

ازخدا،دل آرام بخواهيم، نه درياي آرام ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ‌السلام ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ‌ﺍﻱ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ می‌خوری؟ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ. ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪﺍﻱ ﻛﺮﺩ .. ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﻧﻬﺎﺩ. ﺑﻌﺪﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ … ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ علیه‌السّلام، ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻭ […]

تلنگر | انسانیت هست كه به یادگار می‌ماند
1 سال قبل

تلنگر | انسانیت هست كه به یادگار می‌ماند

انسانیت هست كه به یادگار می‌ماند در داروخانه، ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ با زبان ساده ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭید؟ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ. ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍریم ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿ‌‌‌ﺸﻮ ﻣﯿ‌ﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟ ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ، ﮔﺮﻭﻧﻪﻫﺎ …. ﻣﺮﺩ، ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ […]

تلنگر | مشت خدا از همه بزرگتره
1 سال قبل

تلنگر | مشت خدا از همه بزرگتره

مشت خدا از همه بزرگتره 🔹دختر کوچولو، وارد بقالی شد و کاغذی رو به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته رو لطفاً بهم بدین، اینم پولش. بقال، کاغذ رو گرفت و لیست نوشته‌شده در کاغذ رو فراهم کرد و به دست دختربچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: […]

تلنگر | خالق هستی همیشه بهترین‌ها را برای‌مان مهیا کرده
1 سال قبل

تلنگر | خالق هستی همیشه بهترین‌ها را برای‌مان مهیا کرده

خالق هستی همیشه بهترین‌ها را برای‌مان مهیا کرده نقاش مشهوری در حال اتمام نقاشی‌اش بود. آن نقاشی بطور باورنکردنی زیبا بود و می‌بایست در مراسم ازدواج شاهزاده خانمی نمایش داده می‌شد. نقاش، آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی‌اش بود که ناخودآگاه در حالی‌که آن نقاشی را تحسین می‌کرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش […]

تلنگر | اشعار تکان‌دهنده حضرت امام هادی (علیه‌السّلام ) در بزم شاهانه خلیفه عباسی
1 سال قبل

تلنگر | اشعار تکان‌دهنده حضرت امام هادی (علیه‌السّلام ) در بزم شاهانه خلیفه عباسی

 اشعار تکان‌دهنده حضرت امام هادی (علیه‌السّلام) در بزم شاهانه خلیفه عباسی متوکل، یک شب بی‌خبر و بدون سابقه، عده‌ای از دژخیمان خود را فرستاد به خانه امام هادی علیه‌السلام که خانه‌اش را تفتیش و خود امام را هم حاضر نمایند. متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده، مشغول میگساری بود. مأمورین، […]

تلنگر | قدر داشته‌هامون رو بدونیم
1 سال قبل

تلنگر | قدر داشته‌هامون رو بدونیم

قدر داشته‌هامون رو بدونیم ‍ مردی از خانه‌اش راضی نبود، از دوستش که بنگاه املاک داشت خواست تا خانه‌اش را بفروشد. دوستش یک آگهی نوشت و آن را برایش خواند: خانه‌ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق‌های دل‌باز و پذیرایی و ناهارخوری وسیع. صاحب‌خانه تا متن […]