مهـربان باشیـم و مهر و عشق بورزیم روزی عقاب به خورشيد گفت: چرا بیدريغ به هر بيغوله و خرابهای میتابی؟ تو فقط بايد بر بلندای كوهها، بر روی برفها و زيبايیها بتابی… خورشيد، دست عقاب را گرفت و او را پيش خود برد و از او خواست بگويد كه به كجا بتابد و به كجا […]