برچسب » بابا

دل‌نوشته | اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر
1 سال قبل

دل‌نوشته | اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر

اربعین من نیستم از او سراغم را نگیر قصه‌ی کرب و بلا را دختری تغییر داد کاخ‌ها ویرانه شد ویرانه‌اش شد بارگاه دختر این قوم تکلیف حجابش روشن است چادرِ او تار و پودی دارد از خورشید و ماه دختر انا فتحنا اشک می‌ریزد ولی گریه‌های او ندارد رنگ زاری هیچگاه بین طوفان غنچه و […]

دل نوشته | روز سوم،حضرت رقیه(س)
1 سال قبل

دل نوشته | روز سوم،حضرت رقیه(س)

روز سوم،حضرت رقیه(س) دستگیر عالمم اما دو دستم بر سر است من چهل منزل رخم نیلی و چشمانم تر است گر به من گویند بابا را نخوان سیلی نخور صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است شام را ویران کنم ورنه رقیه نیستم ذکر صبح و شام اینان سب جدم حیدر است غائبین کوچه […]