برچسب » آرمان علی‌وردی

بهشت زیر پای مادرانه
1 سال قبل

بهشت زیر پای مادرانه

بهشت زیر پای مادرانه شهد عشق روز مادر بود… می‌دونستم آرمان یادش نمیره… اومد توی خانه پیشم؛ گفت: مامان چشمات رو ببند. گفتم: چی کار داری؟ گفت: حالا شما ببند. چشم‌هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به بوسیدن دستم… گفتم: مادر نکن! دست‌هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق سرخ رو توی دستام […]