ﯾﻚ ﺁﺭﺯﻭ ﻛﻦ ﻣﺮﺩﯼ به همسرش گفت: “نمیدانم ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ خوبی ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻛﻪ ﯾﻚ فرشته ﺑـﻪ ﻧﺰﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﯾﻚ ﺁﺭﺯﻭ ﻛﻦ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩﺍﺵ ﻛﻨﻢ”! همسرش ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: “ﻣﺎ ﻛـﻪ ۱۶ ﺳﺎﻝ ﺑﭽﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ، ﺁﺭﺯﻭ کن ﻛﻪ ﺑﭽﻪﺩﺍﺭ ﺷﻮﯾﻢ. ﻣﺮﺩ ﺭﻓﺖ ﭘﯿﺶ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭ […]
غصه نخور که فلک همیشه به کام یکی نمیگردد داستان ضربالمثل فلک همیشه به کام یکی نمیگردد: در گذشته بازرگانی ثروتمند در خانهای بزرگ زندگی میکرد. روزی از روزها که بازرگان در حیاط خانهاش نشسته بود، صدای غلام ویژهی خود را شنید که با ناله میگفت: « قربان بدبخت شدیم؛ زیرا ساعتی پیش، قسمتی در […]
خسیس نباشید مرد خسیسی، خربزهای خرید تا به خانه برای زنِ خود بِبَرد. در راه به وسوسه افتاد که قدری از آن بخورد، ولی شرم داشت که دست خالی به خانه رود … عاقبت فریب نَفس، بر وی چیره شد و با خود گفت قاچی از خربزه را به رسم خانزادهها میخورم و باقی را […]
میزان تاثیر مصاحبت با عالم از بعضی اکابر افاضل (بزرگانِ بافضیلت) شنیده شد که مرحوم شهید ثالث میفرمود که: مرحوم شیخ جعفر کبیر وارد قزوین شد و در منزل شهید ثالث حاج ملامحمد صالح منزل کرد. پس شب هر یک در گوشهای خوابیدند و من هم در گوشهی آن باغ خوابیدم. چون مقداری از شب […]
نامگذاری حضرت زینب نامگذاری حضرت زینب سلاماللهعلیها از طرف خداوند هنگامی که زینب سلاماللهعلیها متولد شد، مادرش حضرت زهرا سلاماللهعلیها، او را نزد پدرش امیرالمومنین علیهالسلام آورده و گفت: «این نوزاد را نامگذاری کنید.» حضرت فرمود: «من از رسول خدا جلو نمیافتم .» در این ایام حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در مسافرت بود. پس از […]
هدیه فارغالتحصیلی ماهها بود که ماشین اسپرت زیبایی، پشت شیشههای یک نمایشگاه به سختی توجهش را جلب کرده بود و از ته دل آرزو میکرد که روزی صاحب آن ماشین شود. مرد جوان، از پدرش خواسته بود که برای هدیه فارغالتحصیلی، آن ماشین را برایش بخرد. او میدانست که پدر توانایی خرید آن را دارد. […]
گریهی جبرئیل بر مصائب زینب سلاماللهعلیها 🔻روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب سلام الله علیها، امام حسین علیهالسلام که در آن هنگام کودک سه چهار سالهای بود، به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد: «خداوند به من خواهری عطا کرده است». پیامبر صلی الله […]
معجزهای از امام کاظم (علیهالسّلام) 🔸روزی هارون، ضیافتی با حضور امام ترتیب داد و مردی افسونگر را نیز دعوت کرد و از او خواست تا با افسونگری خویش نزد امام (علیهالسّلام) از اعتبار امام (علیهالسّلام) بکاهد و ایشان را در جمع میهمانان خجل گرداند. بر سر سفره طعام، خادم حضرت هر بار تلاش کرد تا […]
«داستان غدیر» ۵ و ۶ 🔸️پرده پنجم: آفتاب سوزان روز هجده ذیالحجه کم کم به نصفالنهار نزدیک میشود. حرارت سوزنده صحرا هر لحظه شدیدتر میگردد. کاروانیان چون رشته زنجیری دراز به طول چند فرسنگ به آرامی در پی یکدیگر گام برمیدارند ولی از آبادی و جای توقف هیچ خبری نیست. مسافران شتاب دارند که هرچه […]