فلسفه ضربالمثل بزخری کردن ✍️مردی گاو خود را برای فروش به شهر برد. چند نفر که با هم شریک بودند، با حیلهگری میخواستند گاو او را از چنگش در بیاورند، و قرار گذاشتند هرکدام از راهی بیاید و به او بگوید: این بز را چند میفروشی؟ 🔸حیلهگر اولی آمد و پس از سلام و احوالپرسی […]
بهلول و مرد عطار آوردهاند روزي بهلول از راهی میگذشت. مردي را دید که غریبوار و سر به گریبان ناله میکند. بهلول به نزد او رفت سلام نمود و سپس گفت: آیا به تو ظلمی شده که چنین دلگیر و نالان هستی؟ آن مرد گفت: من مردي غریب و سیاحتپیشهام و چون به این شهر […]
سردار کوچک مادر، دست کودکش را گرفت و به سمت مرکز فروش محصولات فرهنگی قدمزنان رفتند. کمی در فروشگاه چرخی زدند و کودک، اسباببازی مورد علاقهاش را خرید و مادر هم در کنارش، کارت امتیاز نماز خرید. پسرک دلش اسباببازی دیگری هم میخواست، مادرش لبخندی زد و گفت: “مامان ببین نمازهات رو که خوندی و […]
ارزش خدمت به مادر ✿ دو برادر، مادر پیر و بیماری داشتند. هر دو، متقی و پرهیزکار بودند و عالم و عارف. با خود پیمان بستند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر بیمار باشد. برادری که پیمان بسته بود خدمت خدا کند به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و […]
فرو بردن خشم روزى امام سجّاد، حضرت زينالعابدين عليهالسّلام، در جمع عدّهاى از دوستان و ياران خود نشسته بود، كه يكى از خويشان آن حضرت، به نام حسن بن حسن وارد شد. و چون نزديك حضرت قرار گرفت، زبان به دشنام و بدگويى به آن حضرت باز كرد؛ و امام عليهالسّلام سكوت نمود و هيچ […]
دی به خانه آمد گولهی کاموا را که به زیر پایهی کرسی غلتیده بود برداشت و در سبد گذاشت. نگاهی به پنجره انداخت. عینکش را برداشت و تمیز کرد و دوباره روی چشمهایش گذاشت. خنده روی صورت زیبایش نشست. درست دیده بود؛ برف میبارید. دست روی زانوهایش گذاشت و با گفتن آخی بلند شد. پارچهی […]
از رحمت الهی ناامید نشوید زنی زیبا که صاحب فرزند نمیشد نزد پیامبر میرود و میگوید از خدا، فرزندی صالح برایم بخواه. پیامبر وقتی دعا میکند، وحی میرسد او را بدون فرزند خلق کردم. زن میگوید خدا رحیم است و میرود. سال بعد باز تکرار میشود و باز وحی میآید که بدون فرزند است. زن، […]
تو را امانت به خداوند و جبرئیل و فرد صالحی از مؤمنین میسپرم پیامبر صلیالله علیه و آله روزی در جمع سلمان، ابوذر، مقداد و ابوایوب انصاری بر جانشینی علی علیهالسلام تصریح کرد و در پایان سخنش فرمود: به خداوند، شکایت امتم را میکنم که حق برادرم را انکار خواهند کرد و علیه او همدست […]
ریشهی برخی آداب و رسوم به همسرم گفتم: «همیشه برای من سوال بوده که چرا تو همیشه ابتدا سر و ته سوسیس را با چاقو میزنی، بعد آن را داخل ماهیتابه میاندازی!» او گفت: «علتش را نمیدانم، این چیزی است که وقتی بچه بودم، از مادرم یاد گرفتم.» چند هفته بعد وقتی خانواده همسرم را […]