آرشیو » بایگانی‌های خاطرات | صفحه 19 از 20 | چاره نیوز | رسانه خبری فرهنگی مذهبی چاره نیوز

خانه‌ای قدیمی و وسایلی قدیمی‌تر
1 سال قبل

خانه‌ای قدیمی و وسایلی قدیمی‌تر

خانه‌ای قدیمی و وسایلی قدیمی‌تر “همسر شهید بلباسی” روز بعد از شهادت سردار به خانه ایشان رفته و اینگونه، آن روز را روایت می‌کند: خانه‌ای قدیمی و وسایلی قدیمی‌تر؛ اما روح‌انگیز! در و دیواری که پر از عکس‌های شهدا بود. همسر حاجی، آرام نشسته بود و خروشش درونی بود. وقتی دور خانم حاجی جمع شدیم […]

راه‌حل مشکلات در همین نزدیکی
1 سال قبل

راه‌حل مشکلات در همین نزدیکی

راه‌حل مشکلات در همین نزدیکی استاد برجسته اخلاق آیت الله فاطمی‌نیا می‌فرمودند: شخصی، گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیدا شده بود. کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روز انجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام می‌دهد و چهل روز تمام می‌شود اما مشكل برطرف نمي‌شود. می‌گوید: روزی اضطرابی در دلم […]

هدیه امام حسین به امیرکبیر در برزخ 
1 سال قبل

هدیه امام حسین به امیرکبیر در برزخ 

هدیه امام حسین به امیرکبیر در برزخ مرحوم آیت الله اراکی(ره) درباره شخصیت والای میرزا تقی‌خان امیرکبیر فرمودند: شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت… از او پرسیدم: “چون شهید شدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟” با لبخند گفت: خیر سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟ […]

خاطره مادر شهید محمود اخلاقی
1 سال قبل

خاطره مادر شهید محمود اخلاقی

خاطره مادر شهید محمود اخلاقی مادرش ختم سوره‌ی واقعه برداشت؛ به این نیت که اگر قرار است پسرش شهید شود، روز عاشورا باشد و گریه‌ای که می‌کند برای سیدالشهداء باشد. محمود که رفت منطقه، عکسش را قاب گرفت و نصب کرد روی دیوار. روز عاشورا که فرا رسید، مادر هنوز خبر نداشت که محمود شهید […]

حکایت کرامات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها
1 سال قبل

حکایت کرامات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

حکایت کرامات حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها ارادت امام رضا علیه‌السّلام به حضرت فاطمه علیهاالسّلام؛ یکی از فضلای حوزه که مشکل بزرگی برایش پیش آمده بود، برای زیارت و توسّل به حضرت امام رضا علیه‌السّلام عازم حرم می‌شود. از قضا به علّامه طباطبایی بر می‌خورد که ایشان هم عازم حرم است. به طرفش رفته و با چشمی پر […]

پاتک شدید عراق و شیمیایی شدن شهید بابایی
1 سال قبل

پاتک شدید عراق و شیمیایی شدن شهید بابایی

پاتک شدید عراق و شیمیایی شدن شهید بابایی عراق پاتک شدیدی زد تا جزایر مجنون رو پس بگیره. شهید بابایی توی اون عملیات شیمیایی شد، سرش پر شده بود از تاول‌های ریز و درشت. سرش می‌خارید و با خاراندن زیاد، تاول‌ها ترکیده بود. بنده خدا خیلی اذیت شده بود. بهش گفتم برو بیمارستان دوا و […]

شهد عشق
1 سال قبل

شهد عشق

شهد عشق با خودم می‌گفتم: «یا زهرا؛ من به عشق مفقودین، اینجا آمده‌ام. اگر ما را لایق می‌دانید مددی کنید تا شهدا به ما نظر کنند و اگر لایق نمی‌دانید که برگردیم تهران». روز بعد هم بچه‌ها با توسل به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها مشغول تفحص شدند. در حین کار روبروی پاسگاه بند انگشتی نظرم را […]

داستان انتظار؛ سه‌شنبه‌شب چهلم
1 سال قبل

داستان انتظار؛ سه‌شنبه‌شب چهلم

داستان انتظار؛ سه‌شنبه‌شب چهلم باران، آسمان تاریک شهر را هاشور می‌زد. برف‌پاک‌کن را زدم و پیچیدم توی خیابانی که مسیر هر هفته‌ام برای رسیدن به مسجد جمکران بود. بالاخره هفته‌ی چهلم رسیده بود. توی این مدت خیلی وسوسه شده بودم که به بهانه‌ی کمردرد، چله‌ را نصفه‌کاره بگذارم، اما هر هفته هرطور بود خودم را […]

رعایت انصاف
1 سال قبل

رعایت انصاف

 رعایت انصاف یكی از اطرافیان شیخ رجبعلی خیاط نقل می‌كند كه: پارچه‌هایی را بردم و به جناب شیخ دادم بدوزد؛ از قیمتش پرسیدم، گفت: دو روز كار می‌برد، چھل تومان؛ روزی كه رفتم لباس‌ھا را بگیرم گفت: اجرتش بیست تومان می‌شود؛ گفتم: فرموده بودید چھل تومان؟! پاسخ دادند: فكر كردم دو روز كار می‌برد ولی […]