نقش امریکا در گسترش اعضای سازمان ملل
بازگشایی رسمی خوابگاههای دانشجویی دانشگاه علم و صنعت
هشدار ستادکل نیروهای مسلح به آمریکا و اسرائیل: سهمگینتر و کوبندهتر پاسخ میدهیم
گزارش| کدام وزرای دولت چهاردهم از مجلس دوازدهم کارت زرد گرفتند؟
سرپرست جدید ستاد امر به معروف و نهی از منکر منصوب شد
نامه به سازمان استخدامی درباره اختصاص فوقالعاده خاص به کارکنان بخش بهداشت
حاجیدلیگانی: باید درخصوص تاثیر مکانیسم ماشه اطلاع رسانی شود
عارف: آمادگی داریم روابطمان با اتحادیه اوراسیا را گسترش دهیم
صبر و شکیبایی در برابر ناملایمات تلخیهای زمان، شیرینیهای گذشته را از یادت نبرد. 🔹لقمان در آغاز، برده خواجهای توانگر و خوشقلب بود. 🔸ارباب او در عین جاه و جلال و ثروت و مکنت، دچار شخصیتی ضعیف و در برابر ناملایمات زندگی بسیار رنجور بود. 🔹وی با اندکی سختی، زبان به ناله و گلایه میگشود. […]
حکمت خداوند میگويند: يكی از صحرانشينان، سگی و الاغی و خروسی داشت كه خروس، او را برای نماز صبح بيدار میكرد… سگ مراقب او بود و الاغ، بار او را میبرد. شبی روباه، خروس او را برد و خورد، آن مرد گفت: شايد خير من در آن باشد…! روز ديگر گرگ آمد و الاغ او […]
داستان ضربالمثل از هول حلیم افتاد تو دیگ داستان ضربالمثل: گویند در روزگاران قدیم، مردی فربه زندگی میکرد که علاقه زیادی به خوردن داشت که بیشتر وقتش صرف خوردن و آشامیدن میشد. یک روز مرد که به بازار رفته بود به خانه برگشت، همسرش از او پرسید مرد چه شده امروز زود به خانه آمدهای. […]
خراشهای عشق مادر در يک روز گرم تابستان، پسر کوچکي با عجله لباسهايش را در آورد و خندهکنان داخل درياچه شيرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش ميکرد و از شادي کودکش لذت ميبرد. مادر ناگهان تمساحي را ديد که به سوي پسرش شنا ميکرد. مادر، وحشتزده به سمت درياچه دويد و با فريادش پسرش را […]
تخممرغدزد، روزی شتر دزد میشود؟! حکایتهای بهلول آوردهاند که آشپز دربار حاکم را به جرم دزدیدن چند عدد تخممرغ، در میدان شهر فلک همی نموده بودند و در محضر حاکم آنچنان بر کف پای او ترکه فرود میآوردند که از فغانش دل هر رهگذری به شفقت میفشرد. بهلول چون چنین بدید فریاد زد: ای حاکم، […]
خیار دزد خیالباف روزی شخصی بر سر جالیز رفت که خیار بدزدد. پیش خودش گفت: این گونی خیار را میبرم و با پولی که برای آن میگیرم، یک مرغ میخرم. مرغ تخم میگذارد، روی آنها مینشیند و یک مشت جوجه در میآید، به جوجهها غذا میدهم تا بزرگ شوند، بعد آنها را میفروشم و یک […]
بیتفاوت از مسائل نگذرید حکایت فرشته جوان و فرشته پیر دو فرشته مسافر، براي گذراندن شب، در خانه يک خانواده ثروتمند فرود آمدند. اين خانواده، رفتار نامناسبي داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند. بلکه زيرزمين سرد خانه را در اختيار آنها گذاشتند. فرشته پير در ديوار زيرزمين شکافي ديد و آن […]
ضربالمثلی از بیملاحظگی شامت اینجا بخور دهنگیرت جای دیگه مردی بود که همراه خانوادهاش مشغول خوردن شام بودند. نه قرار بود جایی بروند نه با کسی قول و قراری داشت. ناگهان صدای در بلند شد. مرد نگاهی به همسرش انداخت و گفت: کیست که این وقت شب در میزند؟ از جا بلند شد و رفت […]
فرشته بیکار روزی، مردی خواب عجیبی دید. او دید که پیش فرشتههاست و به کارهای آنها نگاه میکند. هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند، نامههایی را که توسط پیکها از زمین میرسند، باز میکنند و آنها را داخل جعبه میگذارند. مرد از فرشتهای پرسید: شما چکار […]