آرشیو » بایگانی‌های داستانک | صفحه 17 از 21 | چاره نیوز | رسانه خبری فرهنگی مذهبی چاره نیوز

غرور نداشته باش
1 سال قبل

غرور نداشته باش

غرور نداشته باش 🔹موش کوچکی، مهار شتری را در دست گرفته، به جلو می‌کشید و به خود می‌بالید که این منم که شتر را می‌کشم. شتر با چالاکی در پی او می‌رفت. 🔸در این اثنا، شتر به اندیشه غرورآمیز موش پی برد. پیش خود گفت: فعلا سرخوشی کن تا به موقعش تو را به خودت […]

قرآن همچون دریا
1 سال قبل

قرآن همچون دریا

قرآن همچون دریا مردی بود قرآن می‌خواند و معنی قرآن را نمی‌فهمید. پسر کوچکش از او پرسید: چه فایده‌ای دارد قرآن می‌خوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟ پدر گفت: پسرم سبدی بگیر و از آب دریا پر کن و برایم بیاور. پسر گفت: غیرممکن است که آب در سبد باقی بماند. پدر گفت امتحان کن […]

درخواست نادرست پیرمرد از حضرت خضر
1 سال قبل

درخواست نادرست پیرمرد از حضرت خضر

درخواست نادرست پیرمرد از حضرت خضر می گویند، اگر كسی‌ چهل‌روز پشت‌ سر هم‌ جلو در خانه‌اش‌ را آب‌ و جارو كند، حضرت‌ خضر به‌ دیدنش‌ می‌آید و آرزوهایش‌ را برآورده‌ می‌كند. سی‌ و نه‌ روز بود كه‌ مرد بیچاره‌، هر روز صبح‌ خیلی‌ زود از خواب‌ بیدار می‌شد و جلو در خانه‌اش‌ را آب‌ […]

مهربان‌ترینِ مهربانان و بخشنده‌ترینِ بخشنده‌ها
1 سال قبل

مهربان‌ترینِ مهربانان و بخشنده‌ترینِ بخشنده‌ها

مهربان‌ترینِ مهربانان و بخشنده‌ترینِ بخشنده‌ها مرد تاجری در شهر کوفه ورشکست شد و مقدار زیادی بدهکار گردید، به طوری که از ترس طلبکاران در خانه‌اش پنهان شد، و از خانه بیرون نیامد، تا اینکه شبی از ماندن در خانه دلتنگ گردید. بنابراین نیمه شب از خانه خارج شد و برای مناجات به مسجد رفت، و […]

اقتضای سن و مدارا کردن
1 سال قبل

اقتضای سن و مدارا کردن

اقتضای سن و مدارا کردن 🔹مردی نزد عالمی از پدرش شکایت کرد و گفت: پدرم مرا بسیار آزار می‌دهد. پیر شده است و یک روز از من می‌خواهد در مزرعه گندم بکارم، روز دیگر می‌گوید پنبه بکار. 🔸خودش هم نمی‌داند دنبال چیست؟ مرا با این بهانه‌گیری‌هایش خسته کرده است. بگو چه کنم؟ 🔹عالم گفت: با […]

کرم بین و لطف خداوندگار
1 سال قبل

کرم بین و لطف خداوندگار

کرم بین و لطف خداوندگار روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی، پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. شیخ، اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود […]

ضرب‌المثل دم خروس يا قسم حضرت عباس 
1 سال قبل

ضرب‌المثل دم خروس يا قسم حضرت عباس 

ضرب‌المثل دم خروس يا قسم حضرت عباس مردی، خروسی داشت که به پشت بام فرار کرد و به خانه یکی از همسایه‌ها رفت. صاحب خروس هم در خانه‌ی همسایه‌ها را می‌زد و دنبال خروسش می‌گشت. مردی که خروس در خانه‌اش بود، ناگهان صدای در را شنید و چون حدس زد صاحب خروس باشد، آن را […]

طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی
1 سال قبل

طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی

طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی طلبکاری که مدت‌ها سر دوانده شده بود، برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه‌ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند. بدهکار چون وضع را وخیم دید، گفت: چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی […]

هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید
1 سال قبل

هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید

هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید روزی، مرد روستایی با پسرش از ده راه افتادند بروند شهر. مقداری راه که رفتند، یک نعل پیدا کردند. مرد روستایی به پسرش گفت: نعل را بردار که به کار می‌خورد. پسر جواب داد: این نعل آهنی به زحمت برداشتنش نمی‌ارزد. مرد، خودش نعل را […]